نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نگاه منتشر کرد:
این کتاب به دلیل تازگی ماندگارش، همیشه محبوب همهی نسلها بوده و بیش از صد و بیست بار در کشورهای انگلیسی زبان در قطعهای کوچک و بزرگ به چاپ رسیده، و برپایهی آن فیلمهای متعدد ساخته شده است که نخستیناش فیلمی بود صامت محصول 1915 و تازهتریناش فیلمی محصول 2007 . این کتاب نثری چندان زیبا و داستانی چنان جذاب دارد که پس از گذر دوازده دهه از انتشار آن در سال 2010 در دابلین کتاب سال شناخته شد.
دوریان گری جوان خوشسیما و برازندهای است که تنها به زیبایی و لذت پایبند است و هنگامی که دوست نقاشش از او چهرهای در کمال زیبایی و جوانی میسازد، او از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه عمیقی فرو میرود، پس در همان لحظه آرزو میکند که چهره خویش پیوسته جوان و شاداب نگه بماند و در عوض، گذشت زمان و پیری و پلیدیها بر تصویر او نشانهای باقی بگذارد و پس از مدتی متوجه میشود که ارزویش برآورده شده؛ ولی یکی از دوستان او به نام «لورد هنری» کمکم او را به راههای پلید میکشاند و تصویر دوریان گری، به مرور، پیرتر، پلیدتر، و کریه تر میشود. او به مرور تا جایی پلید میشود که اولین قتل خود را انجام میدهد و خود «بسیل هاوارد»، نقاش آن تصویر را میکشد. دوریانگری که هرروز چهره خود را در تصویر فرسودهتر و پیرتر میبیند، و راهی برای از بین بردن پلیدیها پیدا نمیکند، ناگهان خشمگین میشود و چاقوی بلندی را در قلب مرد درون تصویر فرو میکند. در همان لحصه مستخدمان صدای جیغ کریهی را میشنوند و به سوی اتاق دوریان گری میشتابند. انها تصویر ارباب خویش را در بوم نقاشی میبینند که در کمال جوانی و زیبایی است، آنچنانکه خود او را میدیدند، اما بر زمین جسد مردی نقش بسته است در لباس آراسته و کاردی در قلب، باپلیدترین و کریهترین چهره ی قابل تصور؛ که تنها از انگشترانی که به دستش بود میشد هویت او را فهمید…
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تصویر دوریان گری از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
تصویر دوریان گری از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
تصویر دوریان گری اثری کلاسیک از اسکار وایلد نویسندهٔ نامدارِ ایرلندی است که نخستینبار در 1890 بهصورت داستان در مجلهٔ ماهانهٔ «لیپین کات» منتشر شد. منتقدان ادبی جنبههای تباهگنی و اشارههای همجنسگرایانهٔ آن را نپسندیدند و به انتقاد از آن پرداختند. با اینکه وایلد در مقام پاسخگویی مقالات زیادی دربارهٔ این کتاب در دیگر نشریات منتشر کرد اما زیر فشار افکار عمومی در چاپ اثر بهصورت کتاب، ساختار داستان را به کلی تغییر داد. این رمان داستان مرد جوان و زیبایی است که روح خود را برای جوانی ابدی معامله میکند و سپس بیشتر و بیشتر به ورطهٔ اخلاقی فرو میرود تا زمانی که متوجه میشود باید تاوان سختی برای خواستهاش بپردازد.
این کتاب بهمحض انتشار خشم عمومی را برانگیخت و موجب شد زندگی برای وایلد کمی سخت شود. خشم منتقدین و مردم به این دلیل بود که این اثر نه در جهت اخلاق و فرهنگ بلکه در جهت بازنمود چهرۀ خشن و مخفی بیاخلاقی در جامعه است. همین امر بعدها برای او دردسرساز شد.
این کتاب برای اسکار وایلد دردسرهای زیادی به ارمغان آورد. یکی از این مشکلات اتهامات همجنسگرایی بود که در آن زمان حکم اعدام داشت.
این کتاب به دلیل تازگی ماندگارش، همیشه محبوب همهٔ نسلها بوده و بیش از صد و بیست بار در کشورهای انگلیسی زبان در قطعهای کوچک و بزرگ به چاپ رسیده است. این کتاب نثری چندان زیبا و داستانی چنان جذاب دارد که پس از گذر دوازده دهه از انتشار آن در سال 2010 در دابلین کتاب سال شناخته شد.
«نگارخانه پر بود از بوی گلهای نسترن، و چون باد ملایم تابستانی در میان درختان باغ میجنبید، از میان دَر باز بوی تند گلهای یاس، و یا عطر ظریف خارهای کبود گل به درون میآمد. لرد هنریواتن که روی نیمکت پوشیده با خورجینهای ایرانی لم داده بود و پیوسته سیگار دود میکرد، فقط میتوانست پرتوی از شکوفههای عسلی رنگ و چون عسل شیرین لابورنوم را ببیند، که شاخههای لرزانش تحمل آن همه زیبایی شعلهگون را نداشتند؛ گاه به گاه سایهی پرندگان رقصی میکرد بر روی پردههای ابریشم توساه که روی پنجرهی بلند را گرفته بودند و کوتاه زمانی جلوهای ژاپنی پدید میآورد، و لرد را به یاد نگارگران پریده رنگ توکیو میانداخت که از رهگذر هنر نقاشی که الزاماً بیجنبش است، کوشش در القای جنبش و سرعت داشتند. وزوز بلند زنبورهای عسل که در طول چمنهای ناچیده به سویی بال میزدند، و یا با اصراری بیتغییر گرداگرد گلهای طلایی و غبار گرفتهی یاس رونده میچرخیدند، سکون را جابرانه مینمود. سروصدای کمفروغ لندن همچون نت یک نواخت و کسالت بار ارگی از دور به گوش میرسید. در میانهی اتاق بر روی پایهای عمودی نگارهی تمام قد جوانی فوقالعاده زیبا قرار داشت و رو به روی آن با فاصلهی کمی خودنگارگر نشسته بود، بزیل هال وارد، که ناپدیدشدن یکبارهاش در چند سال پیش هیجانی عمومی برانگیخت، و به انتشار شایعات گوناگون دامن زد.»
««دوریان گری؟ پس اسمش اینه؟ لرد هنری با گفتن این جمله عرض اتاق را پیمود و به سوی بزیل هال وارد رفت.
«بله اسمش همینه، ولی قصد نداشتم بهت بگم.»
«برای چه؟»
«نمیتونم توضیح بدم. وقتی من به کسی خیلی علاقه دارم نمیتونم اسمش رو به کسی بگم. مثل اینه که انسان بخشی از آنها رو تسلیم دیگران کرده باشه. من یاد گرفتهم رازدار باشم. این کار باعث میشه که زندگی مدرن برای ما اسرارآمیز، یا جالب بشه. کوچکترین نفعش اینه که آدم از این پنهان کاری لذت میبره. الان وقتی از شهر بیرون میرم به خانواده نمیگم کجا میرم. اگر بگم همهی لذت سفر از میان میره. با جرات میگم که عادت مشنگانهایه، ولی یک جوری به زندگی انسان رُمانس میده. فکر میکنم داری به خودت میگی من چه آدم چلی هستم؟»
«به هیچوجه، به هیچوجه بزیل عزیز.» لرد هنری در پاسخ گفت و افزود: «انگار تو فراموش کردی که من ازدواج کردهم، و یکی از جاذبههای ازدواج اینه که گاهی پنهان کاریهای دو جانبه رو ضروری میکنه. من هرگز نمیدانم همسرم کجاست، او هم نمیدانه من چه میکنم. وقتی همدیگه رو میبینیم، که البته هر روز همدیگه رو میبینیم، شاخدارترین دروغها رو با جدیترین قیافهها به هم میگیم.»»
«باد چند شکوفه را بر درختها به جنبش آورد و شکوفههای سنگین یاس با خوشهی ستارگانش در هوای خسته پیش و پس رفتند. جیرجیرکی روی دیوار صدایی سَر داد، سنجاقکی دراز و باریک با بال ململش مانند خطی کبود بر هوا سُر خورد و گذشت. لرد هنری احساس کرد گویی صدای تپیدن قلب بزیل هال وارد را میشنود و نمیدانست از آن تپیدنها چه بیرون خواهد ریخت. نگارگر پس از مدتی مکث گفت: «داستان رو ساده بگم این طوریه، دو ماه پیش رفتم خانهی لیدیبرندن به مهمانی. میدانی که ما هنرمندهای بیچاره هر چند گاه باید خودمان رو در اجتماع نشان بدیم. فقط برای اینکه به جامعه یادآوری کنیم وحشی نیستیم. همانطور که خودت یک بار به من گفتی، با لباس شب و کراوات سفید، حتا دلالهای بورس هم میتونند نشان بدند که متمدنند. به هر روی، پس از ده دقیقهای که در اتاق بودم و با چند بیوه زن و آدم دانشگاهی صحبت کردم، ناگهان متوجه شدم کسی به من خیره شده، نیم دوری چرخیدم و دوریان گری رو برای اولین بار دیدم. وقتی نگاههای ما به هم برخورد، حس کردم که رنگم پریده. نوعی احساس ترس بر من چیره شد. فهمیدم با کسی روبهرو شدهم که شخصیتش به تنهایی آنقدر جذابه که اگر بهش اجازه بدم، همهی وجود و همهی روح و حتا هنر منو جذب خودش میکنه.»»
تصویر دوریان گری رمانی گوتیک با مضامین زیباییشناسی و فساد اخلاقی است و نویسنده در این رمان دوگانگی طبیعت انسان را بررسی میکند. نثر کتاب تصویر دوریان گری به دو بخش روایی و گفتوگویی تقسیم میشود. در بخش روایی اسکار وایلد دانای کل است که به همهٔ رفتار و افکار شخصیتهای آفریدهاش آگاهی دارد و گوشههای فعال و خاموش روان آنها را میشناسد و با موشکافی شرح میدهد. از رهگذر این بخش است که داستان به پیش میرود و ما با شخصیتهای داستان، کنشها و واکنشهایشان، با ترسها، غمها و خرمیهایشان، با افسوسها، دغدغهها و آرزوهاشان آشنا میشویم و محیط و جاهای مختلفی را که داستان در آن میگذرد میشناسیم. این بخش در سادگی و روانی به نثر روزنامهها میماند و گاه چندان پیچیده و سخت میشود که خواننده را به یاد نثرهای فلسفی با انبوه واژههای کهن، ناآشنا و مهجور میاندازد. بخش گفتوگویی کتاب نیز کم و بیش اهمیت ویژهای دارد و در جاهایی بس ساده و گاه پیچیده میشود. بیشتر گفتوگوها میان شخصیتهایی میگذرد که متعلق به سطوح بالای جامعهاند. دو تن از شخصیتهای اصلی یعنی لرد هنری و بزیل هال وارد از فارغالتحصیلان آکسفورد هستند و خودِ دوریان گری در خانوادهای اشرافی رشد کرده است.
تصویر دوریان گری حول محور شخصیت اصلی آن یعنی دوریان گری و مرگ اخلاقی او میچرخد. شما در این کتاب شاهد تبدیل شدن مردی زیبارو و بیگناه به هیولایی وحشتناک خواهید بود. دوریان بهعنوان یک مرد جوان خوشتیپ و ثروتمند به تصویر کشیده شده است تا اینکه در یک رویداد با نقاش مشهور بزیل هال وارد ملاقات میکند که پرترهٔ دوریان را میکشد و همین پرتره منجر به مرگ دوریان میشود. پس از گفتوگو با یکی از دوستان بازیل به نام لرد هنری، که بهخاطر دیدگاههای جالبش به زندگی مشهور است، دوریان دچار فروپاشی میشود و آرزو میکند کاش نقاشیاش پیر شود و او برای همیشه جوان بماند. عواقب این آرزو وخیم است و دوریان مجبور میشود پیرشدن تصویرش در پرتره و به فساد کشیدهشدن روحش را شاهد باشد و برای مخفی نگهداشتن این پرتره حاضر است دست به هر کاری بزند.
تاکنون با اقتباس از کتاب تصویر دوریان گری فیلمهای زیادی ساخته شده است که نخستین آن فیلمی صامت محصول سال 1915 بود. تازهترین اقتباس از این کتاب فیلمی در ژانر فانتزی-ترسناک محصول بریتانیا است که در سال 2009 اکران شد. در این فیلم بازیگرانی همچون بن بارنز، کالین فرث، ربکا هال و بن چاپلین به ایفای نقش پرداختند.
• کتاب دیوید کاپرفیلد اثر معروف چارلز دیکنز نویسندهٔ انگلیسی است. کاپرفیلد هشتمین رمان این نویسنده است که تاکنون اقتباسهای زیادی از آن به سینما و تلویزیون راه پیدا کرده است. این کتاب در شصت و چهار فصل نوشته شده و داستان پسری به همین نام است که در فصلهای اول او را به همراه مادر جوانش میبینیم و درنهایت داستان زندگی او را میخوانیم.
• کتاب یادداشتهای آدم زیادی اثر ایوان تورگنیف نویسندهٔ روسی است. یادداشتهای آدم زیادی یکی از رمانهای کوتاه و مشهور ایوان تورگنیف است. این داستان از نمونههای مهم روایت اولشخص است و نمادی از کهنالگوی مفهوم ادبی روسی محسوب میشود.
اسکار وایلد در 16 اکتبر 1854 در دوبلینِ ایرلند به دنیا آمد و در کالج ترینیتی در دوبلین و کالج مگدالن در آکسفورد تحصیل کرد و در لندن اقامت گزید و در سال 1884 با کنستانس لوید ازدواج کرد. او در جامعۀ ادبی آن زمان بسیار محبوب و مشهور بود و هم پایۀ بزرگان و نامداران قرار میگرفت. زندگی رماننویس، شاعر، مقالهنویس و نمایشنامهنویس ایرلندی، اسکار وایلد بهاندازه آثار او مشهور است. وایلد در طول دوران حرفهای خود یعنی چیزی حدود 20 سال، مجموعه آثاری خلق کرد که هنوز موردعلاقۀ مردم سرتاسر جهان است. آثاری چون رمان تصویر دوریان گری، داستانهای کوتاه چون شاهزاده خوش بخت و غول خودخواه، اشعاری مانند تصنیف ریدینگ دروازه و نمایشنامههای چون فن لیدی ویلیامز، زن بیاهمیت، اهمیت جدی بودن و... . وایلد در 1895 به اتهام همجنسگرایی محاکمه شد و از تصویر دوریان گری بهعنوان مدرکی علیه او استفاده شد. این رمان امروزه به یک رمان کلاسیک ادبیات انگلیس تبدیل شده است و تعدادی فیلم از روی آن اقتباس شده که مهمترین آنها در سال 1945 توسط آلبرت لوین کارگردانی شده و سه جایزه اسکار دریافت کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
با اینکه کتاب معروفیه و من خیلی تیکه هایی ازش رو تو اینستاگرام دیده بودم که به اشتراک گذاشته بودن؛اما اصلا جذبم نکرد.فقط خوندم که ببینم آخرش چی میشه. کتاب سلیقه ایه .توصیه میکنم بخشی از کتاب رو دانلود کنید اگر دوست داشتید بخرید
عالیه