یک فنجان قهوه تلخ

یک فنجان قهوه تلخ

(3)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
168

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب یک فنجان قهوه تلخ

انتشارات روزگار منتشر کرد:
هایده زمانی به خانه بازگشته بود كه حدود دو سال از مرگ شهلا می‌گذشت. عزیزخانم چشم از هایده برنمی‌داشت. مثل ‌‌این بود كه خواب می‌دید. جرات پلك زدن نداشت. می‌ترسید روی برگرداند و هایده از جلوی نظرش محو شود… او در حالی كه همچنان ‌اشكش سرازیر بود گفت:
همیشه می‌دانستم كه روزی به خانه برمی‌گردی
هایده دستان او را در میان گرفت و به گرمی ‌فشرد و در حالی كه در چهره پیرزن دقیق‌تر شده بود گفت:
چقدر دلم برایتان تنگ شده بود. چقدر دلم برای ‌‌این خانه و ‌‌این شهر تنگ شده بود.
عزیز‌خانم در حالی كه قربان‌صدقه هایده می‌رفت و سرش را نوازش می‌نمود با لحنی مادرانه گفت:
این همه سال كجا بودی؟ چرا هیچ خبری از خودت ندادی؟ كجا بودی؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی