تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نشر قطره منتشر کرد:
كوهی كه فرهاد می كند بیستون نام بود.كوهی كه از تكه صخره ای عظیم كه گویی بی هیچ ستونی بر جا ایستاده و تكیه‌گاهی ندارد. كوه در برابر فرهاد تنها بود. محكم، بی‌پروا، نفوذ ناپذیر، بی‌عبور، فرهاد برابر كوه ایستاد. كندن آن با تیشة پولادی مانند بریدن دنبه از گوشت بود.او از عشق نیرو می گرفت. باید سنگ نیز با او همدردی می كرد.تیشه بر سنگ زد.اولین ضربه، دومین ضربه، صدها ضربه.در ابتدا باید كه به جای ساختن معبر صورت یار بر سنگ می تراشید.باید آن سیمای خوش نظاره گر تلاشش در دل كوهستان باشد.چهره شیرین می تراشید و بر نقش بوسه می زد.چشم سنگی شیرین بر كوهكن خیره بود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نشر قطره
