

«پيادهها» مجموعه اشعاري است با مضموني اجتماعي و در قالب رباعي که شاعر آن ها را در فاصله سالهاي 1383 تا 1386 سروده است. مجموعه رباعي «پيادهها» را شاعر آن اميد مهدينژاد به دليل کوتاهي ابيات قالب رباعي، «پيادهها» نام نهاده و در جايي ابيات رباعي را به پياده نظام شطرنج تشبيه کرده است. اما وقتي مجموعه را مرور ميکنيم بيشتر از اينکه اين نام چنين تداعي را در ذهن مخاطب ايجاد کند بيشتر روحيه معترض و زبان کنايهگو و طعنهزن او را نمايندگي ميکند. زباني محکم، فخيم و درشت که از کنايهها و طعنههاي طنزآلود با ظرافت و گستردگي هرچه تمام استفاده ميکند. اعتراض به سوارگاني که در طول تاريخ از حال و روز پيادگان بيخبرند: «بر گرده سادهها سواري کردند/ بر شانه جادهها سواري کردند اسب و فيل و شاه و وزير از پي هم/ بر دوش پيادهها سواري کردند» علاوه بر دردمندي و تعهدي اجتماعي آييني که در رگرگ اشعار مهدينژاد نشور دارد، زبانآوري مهمترين مشخصه شعرهاي او است. زباني محکم اما روان و يکدست با دايره واژگاني گسترده و قدرت ترکيبسازياي کم مانند. ترکيبهايي مانند: «توده ماسه مذبذب»، «هزار شنبه»، «شبنامه گرفتاران»، «نران مادهاندود»، «بوسه سوزن» و بسياري ديگر از اين نوع، ترکيبهايي است که تنها از عهده ذهن شاعر زبانآوري چون اميد ميتواند ساخته باشد. البته ديگر عناصر نيز در شعرهاي اميد نمودي درخور دارند اما همچنان که گفته شد بيشترين جلوه را در اين عرصه زبان دارد.
شاید بپسندید














از این نویسنده













