

داستان ملال انگیز (جیبی)
انتشارات ماهي منتشر کرد: داستان ملالانگيز روايت خودنوشت فصلهاي آخر زندگي پروفسوري پا به سن گذاشته و مشهور به نام نيکلاي استپانويچ است. شخصيتي سرشناس، صاحب نشانها و مدالهاي متعدد روسي و خارجي، کسي که نامش «تصويري مجسم ميکند از آدمي مشهور، بسيار بااستعداد و بيشک مفيد». اما هرچه داستان پيش ميرود، اين تصوير جذاب رنگ ميبازد و بين اين نام و صاحبش فاصله ميافتد. وسواس هميشگي مواجهه با مرگ، ترس از ناتواني در ادامه کار تدريس، دغدغههاي مالي، دلزدگي از خانواده و روابط خانوادگي، اينهمه پردهاي از ملال بر افکار نيکلاي استپانويچ ميکشند. او که تمام زندگياش را مانند يک اثر هنري زيبا و خوشساخت ميبيند، ميخواهد پاياني بينقص، شايسته آن نام و آن زندگي براي خود رقم بزند. کاري که در سايهي سنگين ملال و کسالت، از پس انجامش برنميآيد. چخوف بيست و نه ساله قصد دارد با داستاني که عنوان «ملالانگيز» بر آن گذاشته و روايتش را به پيرمردي ملول و بيمار سپرده، مخاطبانش را با خود همراه کند. اين همراهي شايد در نگاه اول غيرممکن به نظر برسد اما خواننده داستان پرکششي را به پايان ميبرد که در آغاز ملالانگيز مينمايد. فروشگاه اينترنتي 30بوک



شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













