دختر عینکی گفت در درون ما چیز بی نامی هست ، ما همان چیزیم.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مرکز منتشر کرد:
کوری یک حکایت اخلاقی مدرن است، و مانند داستانهای اخلاقی کهن پیامهایی اخلاقی را، اما برای مخاطبی امروزی، در خود نهفته دارد. به همین دلیل است که باز مانند آن داستانها، قهرمانهایش نه به نام بلکه با یک صفت یاد می شوند، و در آغاز کتاب نیز با نقل قول از اثری ناموجود به نام کتاب موعظه ها، به ما یادآوری میشود که این رمان یک موعظه است. موعظه رعایت کردن و مراعات. دنیای سراسر سفیدی پلید و وحشت باری که کورشدگان داستان در آن به سر میبرند خاویه بینظمی و آشفتگی است که نظم روابط انسانی بر آن حاکم نیست و در آن مهمترین چیزی که انسانها نمیبینند حقوق یکدیگر است. ساراماگو چهره مسیحایی نجات بخشی را جست و جو میکند که دوباره درس محبت را به آدمها بیاموزد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
به مرد کوری بگویید آزاد هستی، دری را که از دنیای خارج جدایش میکند باز کنید، بار دیگر به او میگوییم آزادی، برو، و او نمیرود، همان جا وسط جاده با سایر همراهانش ایستاده، میترسند، نمیدانند کجا بروند، واقعیت این است که زندگی در یک هزارتوی منطقی، که توصیف تیمارستان است، قابل قیاس نیست با قدم بیرون گذاشتن از آن بدون مدد یکدست راهنما یا قلادهٔ یک سگ راهنما برای ورود به هزارتوی شهری آشوبزده که حافظه نیز در آن به هیچ دردی نمیخورد، چون حافظه قادر است یادآور تصاویر محلهها شود، نه راههای رسیدن به آنها.
Ensaio sobre a Cegueira یا رمان کوری، رمانی تمثیلی اثر ژوزه ساراماگو با ترجمه مهدی غرابی، برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1998 شد. داستان این کتاب در باره این است که چگونه افراد میتوانند در مواجهه با موقعیتهای سخت و غیرعادی رفتاری غیرمنطقی از خود بروز دهند و چگونه به لطف کسانی که به ترویج نظم ادامه میدهند، بینظمی جامعه کنترل شده و امکان ادامه زندگی میسر میشود. در طول این رمان با بدترین و بهترین نوع انسانیت روبهرو میشویم.
ساراماگو کتابش را با این جمله آغاز میکند:
وقتی میتوانی ببینی، نگاه کن
وقتی میتوانی نگاه کنی، رعایت کن
«از کتاب مواعظ»
او در ظاهر جملاتی از کتاب مواعظ قرض کرده تا کتابش را با آن آغاز کند. اما در حقیقت این جمله و کتاب مواعظ وجود خارجی ندارند. این جملات کلام خود نویسندهاند. او با این اقدام میخواهد نشان دهد که این داستان خود یک موعظه است و چون هنر ساراماگو در بیان سخن در لفافه تمثیل است، از کتاب ناموجودی به نام مواعظ صحبت میکند و آن را سرلوحه کلام و کتابش قرار میدهد. این جملات در برخی از ترجمههای انگلیسی کتاب کوری حذف شده و به طبع آن در برخی از ترجمههای فارسی نیز وجود ندارد اما در نسخه اصلی موجود است.
در سراسر کتاب ملاحظات اجتماعی، اخلاقی و سیاسی بسیاری دررابطهبا جامعه ما بیان میشود. این ملاحظات ما را وامیدارد درباره مفاهیم زیستن در جامعه و قضاوت کردن مردم، بیشتر فکر کنیم. نحوه شروع زندگی با نابینایی نشان میدهد که ترس منجر به اعمال غیرانسانی میگردد و همیشه کسانی هستند که از هر فرصتی برای استثمار دیگران استفاده میکنند و درنهایت زنان قربانیان اصلی همه این مشکلات میشوند. کتاب کوری ثابت میکند که دیده نشدن به افراد این اجازه را میدهد که کارهایی کنند که پیش از نابینا شدن برایشان غیرقابلتصور بود.
بعضاً در کتاب، صفتهایی برای توضیح محیط و زمان روز به کار میروند که معنای ابهامآمیز و دوپهلو دارند و علاوه بر معنای اصلیشان، بیانگر وضعیت اشخاص نابینا هم هستند. کتاب کوری بیشتر از همه بر روی وضعیت روانی ناامیدی تمرکز کرده و این ناامیدی در تاروپود کتاب بافته شده است اما کمدی ظریفی هم در داستان جریان دارد که علیرغم اندوه، ظلم و ستم جاری در کتاب باعث میشود بر لب خواننده لبخند بنشیند.
این رمان هشداری به همه جامعه، بهخصوص کسانی است که فکر میکنند نادانی سعادت است. نابینایان در این کتاب زندگیشان را در تاریکی و نابینایی آغاز نکرده بودند و حتی نابیناییشان از نوع نابینایی معمول نبود بلکه دیدشان با نوری سفید و درخشان احاطه شده بود. این موضوع نشان میدهد که در واقعیت هم کسانی هستند که باوجوداینکه با دانش (نور سفید) احاطه شدهاند، بازهم به جهل خود پایبندند زیرا آنها بهاشتباه فکر میکنند که جهل سعادت است. (اشاره به بیتی از توماس گری در غزل Ode to a Distant Prospect of Eton College)
کتاب کوری طوری نوشته شده است که هر خواننده بهزعم خود برداشتهای متفاوتی از آن دارد اما هدف کلی کتاب این است که به خوانندگانش یاد بدهد برای رشد و پیشرفت بشریت همه ما نهتنها نیازمند بینایی هستیم بلکه باید دیده بگشاییم و با روشنبینی به جهان نگاه کنیم.
از بهترین ویژگیهای کتاب کوری میتوان به بیزمان و بیمکان بودن آن اشاره کرد. کوری بهگونهای نوشته شده است که نمیتوان آن را به یک کشور، ملت یا برهه زمانی خاصی محدود کرد. این اتفاق ممکن است هر کجایی که تصورش را بکنید رخ دهد و این لامکانی و لازمانی بهعلاوه بینام بودن شخصیتها، کتاب کوری را جهانشمولتر میکند.
سبک نوشتاری کتاب کوری بهصورت قابلتوجهی، خاص ژوزه ساراماگو است. علائم نگارشی گفتگو بهندرت در متن پیدا میشوند. توصیفات راوی، دیالوگها و افکار شخصیتها صرفاً با استفاده از یک ویرگول و به دنبال آن حروف بزرگ در نوشتار اصلی، متمایز میشوند. امکان انتقال این درشتنویسی در زبان فارسی وجود نداشته است. پاراگرافها به طور چشمگیری طولانی هستند و گاهی حتی بیشتر از یک صفحه به طول میانجامند. اما بااینوجود ساختار داستان بسیار سیال و خواندنی است.
داستان از آنجایی شروع میشود که مردی سوار بر ماشینش پشت چراغ قرمز، منتظر سبزشدن چراغ است که یکباره بدون هیچ هشداری، نابینا میشود. اما نوع نابینایی او متفاوت است. بر خلاف نابینایی معمولی که شخص با تاریکی احاطه شده، در این نوع نابینایی، دامنه دید شخص با نوری سفید پر شده، گویی جهان روشن شده است. غریبهای به مرد کمک میکند و او را با ماشین خود مرد به خانهاش میرساند. وقتی زن مرد به خانه برمیگردد او را میبیند که کنار یک گلدان شکسته نشسته است. مرد به همسرش توضیح میدهد که نابینا شده و از همسرش میخواهد که او را پیش چشمپزشک ببرد. زن مجبور میشود تاکسی خبر کند زیرا مرد غریبه از فرصت سو استفاده کرده ماشینشان را دزدیده است.
از سوی دیگر مرد غریبه که ماشین را دزدیده بود از کارش پشیمان میشود. او از ترس و نگرانیِ احتمال دستگیر شدنش به دست پلیس، نمیتواند رانندگی کند. بهمحض اینکه او ماشین را متوقف میکند او هم به همان نابینایی دچار میشود.
در مطب، مرد چشمپزشک، مرد نابینا را معاینه میکند و متوجه میشود از نظر جسمی هیچ مشکلی در چشم او وجود ندارد که موجب نابیناییاش شده باشد. او دلیل این نابینایی را درک نمیکند ولی بااینوجود دست از تحقیق دررابطهبا این پرونده نمیکشد. او وقتی به خانه میرسد هم فکر این کوری سفیدرنگ رهایش نمیکند. او برای درک بهتر مشکل و حل آن، دستبهدامن کتابهایش میشود اما چیزی پیدا نمیکند. وقتی کتابهایش را جمع کرده و آنها را در کتابخانه میگذارد، او هم نابینا میشود. صبح روز بعد چشمپزشک حدس میزند که این نابینایی احتمال مسری است و نباید کنار همسرش میخوابیده. او تلاش میکند همسرش را متقاعد کند تا وقتی که وزارت بهداشت آمبولانسی برای بردن و قرنطینه کردن او میفرستد از یکدیگر فاصله بگیرند، اما زنش سر باز میزند و حتی زمانی که آمبولانس سر میرسد وانمود میکند او هم نابینا شده تا بتواند همراه همسرش باشد.
از طرفی، وزارت بهداشت تصمیم گرفته است که همه مبتلایان را در یک تیمارستان متروک جمع کند. در ابتدا فقط شش مبتلا وجود دارند. مرد اول، مردی که ماشین را دزدید، چشمپزشک و همسرش، کودکی که لوچی دارد و زنی مبتلا به ورم ملتحمه. هیچکس جز این شش نفر در تیمارستان نیست و هیچکس هم مسئول مراقبتهای بهداشتی و پزشکی آنها نیست. این شش نفر آنجا رها شدهاند و خیلی زود نابینایان جدیدی به آنها میپیوندند و اوضاع از کنترل خارج میشود.
مطالعه کتاب کوری برای عموم خوانندگان مناسب است اما هنگام مطالعه آن باید توجه داشته باشید که این اثر به هدف حذف احساس «درک» در جهان کتاب، تمام علائم نگارشی غیرضروری را حذف کرده و خواندن کتاب کمی مشکل شده است.
ژوزه دی سوزا ساراماگو برنده جایزه نوبل ادبیات در 16 نوامبر 1922 در روستای کوچک به نام آزینهاگا که در حاشیه رودخانه آلموندا قرار دارد، متولد شد. او روزنامهنگار، مترجم، رماننویس، نمایشنامهنویس و شاعر پرتغالی معروفی بود. آثار او در پرتغال بیش از 2 میلیون نسخه فروختهاند و مجموعاً به 25 زبان ترجمه شدهاند. ساراماگو شهرتش بهعنوان رماننویس را در دهه 50 زندگیاش به دست آورد ولی پیش از آن در سالهای 1974-75 سردبیر روزنامه و عضو حزب کمونیست پرتغال در سال 1969 بود.
ساراماگو زندگی سختی را گذرانده بود. او پیش از استخدام در یک شرکت انتشاراتی که منجر به مترجم و روزنامهنگار شدنش شده بود، بهعنوان مکانیک و آهنگر، امرارمعاش میکرد. او در سال 1944 با آیلدا ریس، تایپیست انتشارات ازدواج کرد و این ازدواج 26 سال بعد به طلاق انجامید. ساراماگو در سال 1969 که به حزب کمونیست پرتغال پیوست و از همان زمان به شاعری و چاپ مجله روی آورد. او مدتی در یک روزنامه محلی هم کار میکرد اما تغییرات سیاسی موجب تعطیلی روزنامه شد و این ماجرا ساراماگو را بهسوی نویسندگی تماموقت سوق داد.
فعالیت ادبی ساراماگو شاهد انتشار بسیاری از اشعار، لیبرتی، داستانهای کوتاه، نمایشنامهها، رمانها، سفرنامهها و خاطرات بود. او بعد از آنکه در سراسر اروپا نویسندهای مشهور و پرخواننده شده بود، در سال 1998 برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
مهدی غرابی متولد 2 مردادماه سال 1324 از لنگرودِ گیلان است. او تحصیلات ابتداییاش را در همان لنگرود گذراند و در سال 47 مدرک لیسانس علوم سیاسی خودش را از دانشگاه تهران گرفت. او از سال 60 به ترجمه حرفهای پرداخت و تا به امروز بیش از هفتاد و پنج عنوان ترجمه کرده است.
کتاب کوری توانسته از سایت Amazon امتیاز 4.8 از 5 و امتیاز 4.15 از 5 از سایت Goodreads به دست آورد.
از کتاب کوری در سال 2008 یک فیلم بلند دوساعته با همان اسم کوری ساخته شد که در سایت IMDB رتبه 6.6 از 10 گرفت.
بعد از اینکه فیلم کوری ساخته شد اعتراضات سراسری به محتوای داستان کوری صورت گرفت. نابینایان متعددی نسبت به داستان فیلم و کتاب کوری اعتراض داشتند. آنها معتقد بودند که استفاده ساراماگو از کوری بهعنوان استعارهای برای فساد اخلاقی، پلیدی و فروپاشی اجتماعی، به کلیشههای بد و نگاههای منفی نسبت به نابینایی دامن میزند. آنها در بیانیههای خود اعلام کردند که کتاب ساراماگو مملو از تصاویر دروغین از نابینایان و تأثیر نابینایی آنها بر اطرافیانشان است. آنها بر این باور بوندند که نابینایان با اندکی آموزش مهارتهای مرتبط و لازم، با نابینایی کنار میآیند و به این شکل از فساد نمیافتند.
بعدها مدافعان کتاب کوری بیان داشتند که ساراماگو این کتاب را نه به هدف تخریب نابینایان بلکه به هدف نشاندادن شکنندگی جامعه بشری با استفاده از تمثیل نوشته است و هدف اصلی او نشاندادن شکنندگی جامعه و توهم نجابت انسانی در همه جوامع انسانی بوده است. اما همگی آنها متفقالقول هستند که ساخت فیلم از این اثر در زمان اشتباه (بعد از طوفان کاترینا و سونامی آسیایی) صورتگرفته است و باعث جریحهدار شدن احساسات عمومی شده است.
خوانایی کتاب و روان بودن :
متن کتاب کوری بسیار روان و داستان آن بسیار گیراست. اما ازآنجاییکه نویسنده از هیچگونه علائم نگارشی استفاده نبرده، تمرکز بر روند داستان مشکل میشود.
مدت زمانی که طول میکشد بخوانی :
یک خواننده خوشخوان با سرعت مطالعه 250 کلمه در دقیقه، چیزی حدود 5 ساعت و 25 دقیقه طول میکشد تا این کتاب را مطالعه کند.
مقایسه چاپهای مختلف و نشرها :
کتاب کوری به دست مترجمین مختلفی به فارسی برگرداننده شده است. انتشارات «مرکز» با ترجمه «مهدی غبرایی»، انتشارات «مروارید» با ترجمه «اسدالله امرایی»، انتشارات «علم» با ترجمه «مینو مشیری»، انتشارات «» با ترجمه «»، انتشارات «مهتاب» با ترجمه «میلاد یداللهی»، انتشارات «روزگار» با ترجمه «کیومرث پارسای» و ...
کتاب کوری رمانی الهامبخش و تأملبرانگیز درباره انسانهایی است که با موقعیتی سخت و کشنده در زندگیشان روبهرو میشوند و موقعیت پیشروی آنها چنان شدید است که خواننده گاه فراموش میکند که اتفاقی که برای آنها رخداده از هر فاجعهای که پیشتر در زندگیشان رخداده وحشتناکتر است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
دختر عینکی گفت در درون ما چیز بی نامی هست ، ما همان چیزیم.
اگر روزی باز بینا شدم ، در چشم دیگران خوب نگاه میکنم ، انگار که بخواهم روحشان را ببینم.
«آدمیزاد چنان از مرگ میترسد که همیشه از تقصیر اموات میگذرد. انگار از قبل میخواهیم وقتی نوبت به ما رسید، دیگران هم از گناهانمان بگذرند.»
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کوری کتاب خیلی خوبیه اما متاسفانه نسخه انتشارات مرکز توی نگارش مشکل داره. در کل کتاب متن ها دنبال هم نوشته شدن و اصلا دیالوگ ها جدا نشده تنها علائم نگارشی که توش هست نقطه و ویرگول هست.
به نظرم کتاب کوری کتاب جهان شمولی که برای تمام افراد در هر مکان و هر زمان امکان داره اتفاق بیفته.شاید به خاط همین است که شخصیت ها نامی ندارند. بینایی همان اندیشیدن و دانایی
کوری داستان زندگی انسان مدرنه که در دنیایی تهی شده از معنا سرگردانه