نظر خود را برای ما ثبت کنید
به آرامی به سوی پنجره رفت، به این امید که شاید از آن جا بتواند سراسر راهی را که به برلین می انجامید ببیند، خانه اش و خیابان های دور و بر آن و میزها را، که مردم دورش می نشینند و نوشیدنی های شان را می خورند و برای هم داستان های سرخوشانه تعریف می کنند. برای این آرام میرفت که نمیخواست سرخورده و نومید شود. اما آنجا فقط اتاق کوچک یک پسربچه بود و تنها آن قدر از او فاصله داشت که تا به خود بجنبد و قدم از فدم بردارد به پای پنجره رسیده بود. صورتش را به شیشه پنجره چسباند و چشم انداز بیرون را به چشم خود دید، و این بار چشمش از حدقه برآمد و دهانش از حیرت بازماند و دست هایش به دو سوی بندنش گشوده شد؛ چیزی او را بر آن داشته بود که احساس سرمایی گزنده همراه با ناامنی کند. -از متن کتاب-
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.