

انتشارات نگاه منتشر کرد:
«مکتبهاي ادبي» جامعترين کتاب در مورد سبکهاي ادبي است که مرحوم رضا سيد حسيني آن را نگاشته است. اين کتاب دوجلدي که اينک به چاپ جلد اول بيستم و جلد دوم نوزدهم، رسيده است نخستين بار در فروردين ماه 1334انتشار يافت و بعد از آن بارها تجديد چاپ و ويرايش شد.
سيدحسيني در مقدمه اين کتاب آورده: “من اين كتاب را در آغاز به عنوان راهنماي ساده و فهرست وار براي آشنائي با «ايسم» هاي گوناگون ادبي نوشته بودم به اميد اينكه در آينده، اساتيد متخصص و نويسندگان و محققان آثار كاملتري در اين مورد ارائه كنند، اما چنين نشد و كتاب به عنوان يگانه منبع و حتي كتاب درسي درباره مكتب ها باقي ماند.”
رضا سيدحسيني متولد اردبيل (22 مهر 1305 – 11 ارديبهشت 1388) نويسنده و مترجم ايراني است. سيدحسيني همچنين سرپرست و عضو اصلي تأليف و ترجمه ي مجموعه ي شش جلدي «فرهنگ آثار» بوده است. از سيدحسيني تاکنون 34 جلد کتاب منتشر شده است که ميتوان به ترجمههايي از آندره مالرو، مارگريت دوراس، ياشار کمال، ناظم حکمت، ژان پل سارتر، آندره ژيد، آلبر کامو، توماس مان، ماکسيم گورکي، بالزاک، جک لندن، چارلي چاپلين و… اشاره کرد.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
معرفی کتابِ مکتبهای ادبی (2جلدی) اثر رضا سید حسینی
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی کتابِ مکتبهای ادبی:
واکنشهای جهانی به کتابِ مکتبهای ادبی:
چرا باید کتابِ مکتبهای ادبی را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب مکتبهای ادبی:
«مکتبهای ادبی معمولاً با مکتب کلاسیک آغاز میشود و اساسیترین تعریفی که از این مکتب ارائه میشود (چنانکه در فصل کلاسیسم خواهید دید) «بازگشت به هنر قدیم یونان و روم به تبع نهضت اومانیسم و رنسانس است». اما پیشاپیش بهتر است بدانیم که سبب این بیخبری غریبان از ادب و هنر اجدادشان در طول قرنها چه بوده و نیز کشف دوباره آن چگونه صورت گرفته است، و همچنین برخورد قرون وسطی با فرهنگ و فلسفه یونان قدیم چگونه بوده و در دوران رنسانس و با ظهور اومانیسم چه تغییری در این برخورد حاصل شده است. البته پرداختن به همه این مسائل، خود به کتاب قطوری نیاز دارد. این رو ما در اینجا تنها به مسائل و وقایعی اشاره میکنیم که آشنایی با آنها برای رفع ابهام موجود در درک دوران کلاسیک ضرورت دارد. چنانکه میدانیم قرون وسطی به دوران واسط میان قرون باستان (دوران تمدن یونان و روم) و عصر جدید اطلاق میشود که آغاز آن را سقوط امپراتوری روم (روم غربی) به دست بربرها و پایان آن را سقوط قسطنطنیه (و انقراض امپراتوری روم شرقی) به دست ترکان میدانند.»
«باروک نه یک مکتب یا نهضت ادبی مشخص و معین است و نه از نظر تاریخی و جغرافیایی به زمان و مکان معینی محدود است. بلکه عنوانی است که از اواخر قرن نوزدهم، نوگرایان به یک رشته قالبهای جمالشناختی در قرون گذشته که حالاتی خاص و غیرعادی داشتهاند اطلاق کردند. این کلمه در رشتههای مختلف هنری از معماری و مجسمهسازی گرفته تا نقاشی و ادبیات و موسیقی و سینما به کار میرود. کلمه در اصل در جواهرسازی به مروارید نامنظم و یا به سنگی که تراش نامنظم خورده باشد اطلاق میشد. سن سیمون آن را به، «مؤسسه یا اقدامی خلاف آداب رایج» اطلاق میکرد. دائرهالمعارف مَتدُیک در سال 1788 آن را «انواع غرایب» معنی کرده است تا اینکه وُلفلین در «اصول بنیادی تاریخ هنر» در سال 1915 آن را یک برداشت جمالشناختی کلی نامید که «نقطه مقابل هنر کلاسیک مستقیم و محدود است.» به این ترتیب، باروک را به ویژه در ادبیات به صورت منفی تعریف میکنند و بهطور خلاصه میگویند باروک آن چیزی است که کلاسیک نیست.»
بریدههایی از جلد دوم کتابِ مکتبهای ادبی:
«لافورگ زبان درهم و مخلوطی برای شعر ابداع کرد که در وهله اول خواننده را دچار تعجب میسازد. لغات فلسفی را با اصطلاحات صنعتی و با زبان عامیانه و با «آرگوی» ولگردان پاریس و با گفتگوی تردیدآمیز کودکان خردسال درهم آمیخت. در مورد وزن شعر نیز به چنین کارهائی دست میزد: گاهی شعر «الکساندرن» را با تقطیع غیرعادی مینوشت، گاهی اوزان نادرست تصنیفهای عامیانه و اشعار عزاداری یا عروسی را تقلید میکرد. شعرش پیوسته در تغییر و تحول بود، اما هرگز صورت ساختگی و تصنعی به خود نمیگرفت. او کتابهای فلسفی متعددی درباره عقاید بدبینانه و درباره قدرت سرنوشت محتوم و «درد زندگی» مطالعه کرده بود. حساسیت عمیق او از کشف این مسائل رنج میبرد. پوچی و فنائی که در اطراف خویش آفریده بود به روح او فشار میآورد. مدت درازی با ترس و وحشت از این دوره «تب فکری» خویش یاد میکرد و میگفت: «وقتی یادداشتهای این دوره از زندگی خودم را میخوانم با ترس و لرز از خودم میپرسم که چرا نمردهام.» ایمان مذهبی خویش را از دست داد و بدبخت شد، زیر میخواست مؤمون باشد.»
«سمبولیستها پیش از منحطان کسب موفقیت کردند و قواعد محکمتر و مهمتری بیان داشتند، زیر مطالعاتشان بیشتر و هوسها و آرزوهاشان کمتر از آنان بود. آنها تقریباً همان هدفهایی را که شاعران دوره انحطاط داشتند برای خود اختیار کردند و از شعر جدیدی که از زمان بودلر به بعد به میان آمده بود به دفاع پرداختند. به دنبال مقالهها و مجلاتی که شاعران جوان از سال 1884 انتشار میدادند، عاقبت ژان مورهآس شاعر یونانی نژاد، بیانیه مکبت جدید را در شماره 18 سپتامبر 1886 ضمیمه ادبی روزنامه «فیگارو» انتشار داد که سروصدای زیادی در محافل ادبی بپا کرد. در این بیانیه بود که «مورهآس» برای نخستین بار کلمه سمبولیسم را در مورد این مکتب به کار برد و از آن پس مکتب جدید به همین اسم نامیده شد.»
تحلیلی بر کتابِ مکتبهای ادبی:
در کتابِ مکتبهای ادبی چه میخوانیم؟
بخشی از فهرست مطالب جلد اول کتاب مکتبهای ادبی
یادداشت نویسنده بر چاپ دوم
و اینک پس از سی و دو سال
سرآغاز: سخنی چند درباره قرون وسطی و رنسانس و پیدایش ادبیات ملی در اروپا
باروک Baroque
نمونههائی از آثار باروک
۱. شعر: حباب از ریچارد کراشو
کلاسیسیسم Classicisme
اصول و قواعد مکتب کلاسیک
قانون سه وحدت
انواع آثار ادبی
ادبیات قرن کلاسیک در کشورهای دیگر
نمونههائی از آثار کلاسیک
۱. از نظریهپردازان کلاسیسیسم
رومانیستم Romantisme
مکتب رومانتیک
ادبیات رومانیک در کشورهای دیگر
اگر از خواندن کتابِ مکتبهای ادبی لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
دربارۀ رضا سید حسینی: نویسنده و مترجم





شاید بپسندید













