آگاتا کریستی (قتل راجر آکروید)(کارآگاه)

(28)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
2346

علاقه مندان به این کتاب
38

می‌خواهند کتاب را بخوانند
4

کسانی که پیشنهاد می کنند
7

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب آگاتا کریستی

انتشارات کارآگاه منتشر کرد: اهالی روستای كوچك "كینگز آبوت" همه از مرگ خانم فرارز حرف می‌زنند كه یكی از بیماران دكتر جیمز شپارد بوده. خانم فرارز ظاهرا به علت مصرف بیش از اندازه ورونال فوت كرده و بسیاری از اهالی روستا از جمله كارولین، خواهر فضول جیمز، معتقدند كه خانم فرارز چون شوهرش را با آرسنیك به قتل رسانده، دچار عذاب وجدان شده و خودكشی كرده. خانم فرارز قرار بوده پس از گذشت مدتی از برگزاری مراسم عزاداری شوهرش، با جوان شایسته‌ای به نام راجر آكروید ازدواج كند. دكتر شپارد با یكی از همسایه‌هایش به نام هركول پوآرو درباره‌ی این مسائل صحبت می‌كند. پوآرو بلژیكی است و قبلا كارآگاه بوده و حالا بازنشسته شده و اوقاتش را به كشت كدو مسمایی می‌گذراند. شب بعد دكتر شپارد برای شام به منزل راجر آكروید دعوت می‌شود و پس از شام آكروید نزد او اعتراف می‌كند كه از مرگ خانم فرارز عذاب وجدان دارد. شپارد از آكروید جدا می‌شود و به خانه برمی‌گردد. ولی هنوز یك ساعت نگذشته كه دوباره به خانه آكروید احضار می‌شود ... آگاتا كریستی اگر هم قبل یا بعد از نگارش "قتل راجر آكروید" داستان پلیسی دیگری ننوشته بود، باز هم به خاطر این اثر جایگاه مهمی در تاریخ داستان‌های پلیسی داشت. "قتل راجر آكروید" به قواعد مرسوم و دیرپای قصه‌های جنایی پشت كرده و از این لحاظ بین خوانندگان و كارشناسان اختلاف نظر وجود دارد. كریستی در زندگی‌نامه‌اش به این اختلاف‌نظرها اعتراف كرده و نوشته است: "خیلی‌ها معتقدند "قتل راجر آكروید" تقلب است، ولی اگر داستان را با دقت بیشتری بخوانند می‌بینند كه اشتباه می‌كنند. انحرافات زمانی مختصری كه در داستان وجود دارد، بخوبی در جملات دوپهلو نشان داداده شده". فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • ریحانه گودرزی
    • پاسخ به نظر

    کتابای آگاتا کریستی که نیاز به تعریف نداره این اثر هم مثل بقیه عالی بود تا لحظه اخر نمیتونید با اطمینان بگید قاتل کیه و وقتی که میفهمید چه اتفاقی افتاده و قاتل کیه حتی به خودتونم دیگه نمیتونید اعتماد کنید

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی