اتاق شماره 6

(9)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
785

علاقه مندان به این کتاب
9

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب اتاق شماره 6

انتشارات امیرکبیر منتشر کرد:
این داستان ماجرای دکتر و پنج بیماری است که در اتاق شماره ۶ بیمارستانی قرار دارند که فقط یکی از آن‌ها از طبقه ممتاز و بقیه پیشه‌ور و کاسب کارند…
در یکی از روزهای اوایل بهار که برف سنگینی آمده بود، در گودال واقع در کنار گورستان دو جنازه کهنه پیدا می‌شود. یکی از آن‌ها جسد یک پیرزن و دیگری جسد بچه‌ای است که آثار مرگ غیر طبیعی در آن‌ها مشاهده می‌شود. شایعه کشف این دو جنازه و وجود قاتل ناشناسی در شهر ورد زبان‌ها می‌گردد و…
فروشگاه اینترنتی ۳۰بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب اتاق شمارهٔ 6 اثر آنتوان چخوف

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

اتاق شمارهٔ 6 از سایت گودریدز امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان اتاق شمارهٔ 6:

اتاق شمارهٔ 6 مجموعه‌ای از چند داستانِ کوتاه، اثر آنتوان چخوف نویسندهٔ مشهور روسی است. اتاق شمارهٔ 6 برجسته‌ترین داستانِ این مجموعه است که در سال 1892 برای اولین‌بار در شمارهٔ ۱۱ نشریهٔ «ذهن روسی» منتشر شد. سپس با ویرایشی جزئی و در چند فصل کوچک، در مجموعهٔ 1893 با نام «بخش شمارهٔ 6» در نشریهٔ سنت پترزبورگ گنجانده شد. نهایتاً چخوف این داستان را با اندکی ویرایش در جلد 6 مجموعه آثار خود که توسط آدولف مارکس در 1899 ـ 1901 منتشر شد، گنجاند.

واکنش‌های جهانی به رمان اتاق شمارهٔ 6:

«چخوف در اتاق شمارهٔ 6 که هیچ‌کس نباید آن را تا دیروقت شب بخواند، تصویری از یک دیوانه‌خانه به ما داده است که اگر شرایطی که در آن به تصویر کشیده درست باشد نشان می‌دهد که برخی از مناطق روسیه حتی یک پله هم از زمان داستان Revizor گوگول پیشرفت نداشته‌اند. ترس از مرگ، که برای مردمی به شدت روشنفکر مانند روس‌ها، تبدیل به وحشت شده است، بر تمام ادبیات آن‌ها سایه انداخته است ـ این ترس در تمام خاطرات و رمان‌های تولستوی نیز ظاهر می‌شود ـ‌ و چخوف نیز آن را به اشکال مختلف مورد تحلیل قرار داده است. در اتاق شمارهٔ 6، چخوف از زبان دیوانهٔ مورد علاقهٔ دکتر، به اعتقاد تولستوی در مورد انکار نفس، ادای احترام کرده است.» _ ویلیام لیون فلپس، منتقد ادبی

«این داستان یکی از شاهکارهای چخوف، افسانه‌ای از کل وضعیت روشنفکران سرخوردهٔ دهه هشتاد و نود روسیه است.» - ادموند ویلسون، منتقد ادبی

ظاهراً ولادیمیر لنین، سیاستمدار کمونیست و نظریه‌پرداز سیاسی معتقد بود خواندن داستان اتاق شمارهٔ 6 او را به یک انقلابی تبدیل کرد. او پس از خواندن این داستان اظهار داشت: «من کاملاً این احساس را داشتم که خودم در اتاق شمارهٔ 6 محبوس شده‌ام!»

چرا باید رمان اتاق شمارهٔ 6 را بخوانیم؟

چخوف در داستان اتاق شمارهٔ 6 بسیاری از اندیشه‌ها و دغدغه‌های خودش در آن دوران را جای داده است. او که در آن زمان به فلسفهٔ مارکوس اورلیوس نیز علاقه‌مند شده بود، بسیاری از فلسفه‌های او را نیز در این داستان به نمایش گذاشت. اگر دوست دارید داستانی متفاوت با پایانی غافلگیرکننده بخوانید، خواندن این داستان را به شما توصیه می‌کنیم.

جملات درخشانی از داستان اتاق شمارهٔ 6:

«در عمارت بیمارستان غرفهٔ کوچکی است که از بوته‌های انبوه گزنه و علف‌های هرزه احاطه شده است. شیروانی آن زنگ‌ زده، دودکش‌های بخاری آن فروریخته و پلکان آن مرطوب و از شکاف‌های آن خزه روییده است. از گچ‌بری و تزئینات درونی‌اش فقط اثری باقی مانده است. نمای جلوی آن رو به بیمارستان است و دیوار عقبش رو به دشت و به‌وسیلهٔ نرده‌هایی که با گل‌میخ‌های چوبی آرایش یافته، از دشت مجزا می‌شود. نرده‌ها و گل‌میخ‌ها که نوک‌های تیزشان به سمت بالاست و حتی خود غرفه، دارای همان منظرهٔ شوم و نفرت‌انگیزی است که فقط در ساختمان‌های بیمارستان‌ها و زندان‌ها دیده می‌شود. اگر بیم آن ندارید که بوته‌های گزنه به شما آسیبی رساند موافقت کنید تا از راه باریکی که به غرفه منتهی می‌شود برویم و درون آن را تماشا کنیم. پس از گشودن در اول، به دهلیز وارد می‌شویم. در اینجا کنار دیوارها و نزدیک بخاری تلی از لباس‌های ژنده و مندرس انباشته شده، تشک‌ها و لباده‌های کهنه و پاره، شلوارها و پیراهن‌هایی که راه‌راه‌ آبی دارد و دیگر قابل استفاده نیست، کفش‌های کهنه و مندرس؛ همهٔ این ژنده پاره‌ها بسته‌بسته، مچاله و درهم برهم به گوشه‌ای ریخته و در حال پوسیدن است و بوی تعفن آن هوا را پر کرده است.»

«از میان کلیهٔ ساکنان اتاق شمارهٔ 6 فقط تنها به او اجازه می‌دهند که از غرفه خارج شود. و حتی از ساختمان بیمارستان هم بیرون برود و در خیابان گردش کند. بی‌شک چنین مزیتی را از این جهت به دست آورده است که از دیر زمانی به‌عنوان بیمار سابقه‌دار، دیوانهٔ آرام و کم‌آزار و البته مسخره و دلقک شهر معروف بوده است. از سال‌ها پیش، مردم به مشاهدهٔ وی در خیابان‌ها، میان جمعی از اطفال و دسته‌ای از سگان، عادت کرده‌اند. او با پیراهن دراز و شب‌کلاه مضحک و کفش‌های راحتی و گاهی پابرهنه و حتی بدون شلوار در خیابان‌ها قدم می‌زند و در مقابل خانه‌ها و دکان‌ها توقف کرده و چند کوپیک می‌بخشند، یک‌جا به او کواس می‌دهند، در محل دیگر به او نان و یا چند کوپیک می‌بخشند، چنان‌که با شکم سیر و جیب پر پول به غرفه مراجعت می‌کند. هر چه با خود بیاورد نیکیتا به نفع خویش از او می‌ستاند و این عمل را با خشونت و عصبانیت بسیار انجام می‌دهد. درحالی‌که جیب‌های دیوانه را زیر و رو می‌کند خدا را شاهد می‌گیرد که از این پس دیگر به یهودی اجازهٔ رفتن به خیابان نخواهد داد زیرا در نظر او بی‌نظمی در جهان از هر چیز ناپسندیده‌تر است. موسیکا دوست دارد به مردم خدمت کند.»

«غیر از حالت اضطراب، هیجان دائمی و اطوار و حرکاتی که در صورتش ظاهر می‌شود، دیوانگی او بیشتر از اعمال دیگرش آشکار می‌گردد. مثلاً شب‌ها گاهی پیراهنش را سخت به خود می‌پیچد و در حالی‌که پیکرش چون بید می‌لرزد و دندان‌هایش به‌هم می‌خورد، با سرعت تمام از گوشه‌ای به گوشهٔ دیگر می‌رود یا در فاصلهٔ تختخواب‌ها قدم می‌زند. گویی تب شدیدی به وی عارض شده است. از توقف ناگهانی و نگاه او به رفقایش چنین به نظر می‌رسد که می‌خواهد موضوع بسیار مهمی را برای‌ آنان حکایت کند، اما ظاهراً چون می‌پندارد که به سخنانش گوش نخواهند داد و یا مفهوم آن را درک نخواهند کرد، با ناشکیبایی سر می‌جنباند و به قدم‌زدن ادامه می‌دهد اما به‌زودی علاقهٔ صحبت کردن بر اندیشهٔ دیگرش غالب می‌شود و بی‌اراده آغاز سخن می کند و با حرارت و شهوت تمام حرف می‌زند. سخنان وی چون هذیان مردم تب‌دار بریده و بی‌ربط و از هم گیسخته است و غالباً مفهوم نیست ولی از کلمات و آهنگ صدایش یک چیز فوق‌العاده خوب فهمیده می‌شود، هنگامی که مشغول صحبت است شما هم او را دیوانه و هم انسانی که شایستهٔ مقام بشریت است می‌پندارید. شرح سخنان جنون‌آمیز او بسیار دشوار است. او درباره‌‌ٔ پستی و دنائت بشری، دربارهٔ زورگویان و جبارانی که حقیقت و عدالت را پایمال می‌کنند، دربارهٔ آن زندگی درخشان و باشکوهی که مردم آینده در این جهان خواهند داشت.»

تحلیلی بر رمان اتاق شمارهٔ 6‌:

داستان اتاق شمارهٔ ۶ یکی از داستان‌های کمی طولانی‌تر و سیاسی‌تر چخوف در نظر گرفته می‌شود. او در این داستان تضاد بین واقعیت و فلسفه را بررسی می‌کند. یعنی در خلال یک داستان سعی دارد نشان بدهد مردم چگونه واقعیت را برای توجیه بی‌عملی خود انکار می‌کنند و ژست روشنفکری به خود می‌گیرند. این دو ایدهٔ متضاد را نیز در دو شخصیتش یعنی گروموف دیوانه و دکتر راگین بی‌تفاوت به تصویر کشیده است. بنابراین این داستان کوتاه، حول درگیری‌های فلسفی و اجتماعی می‌چرخد و در یک آسایشگاه روانی در یک شهرستان رخ می‌دهد و نویسنده در این کتاب به بررسی تعاملات بین یک پزشک و اعضای این آسایشگاه پرداخته است. زمانی که این داستان برای اولین‌بار منتشر شد، تأثیر بسیار زیادی بر مردم گذاشت. بخش روانی این داستان را نمادی از روسیه دانستند و دیوانگان بخش را نخبگانی در نظر گرفتند که به جای پرداختن به مشکلات روسیه، ترجیح می‌دادند از راه دور نظاره‌گر باشند.

خلاصهٔ رمان اتاق شمارهٔ 6:

آندری راگین رئیس آسایشگاه روانی در یک شهر کوچک است و گرچه موقعیت مطلوب است اما پس از مدتی به دلیل روزمرگی دچار رخوت می‌شود. تا این‌که درگیر یک گفت‌وگوی عمیق با یکی از بیماران بخش مجاور می‌شود. این بخش تنها پنج بیمار دارد که نویسنده به آن‌ها دیوانه می‌گوید و یک مراقب که حواسش به رفتار بیماران است. دکتر به‌ندرت به این بخش سر می‌زند اما یک بار که به آن‌جا می‌رود به‌شدت درگیر یک بیمار پارانوئیدی می‌شود که دیدگاه او را در مورد رنج به چالش می‌کشد. ایوان گروموف، گرچه در بخش روانی به سر می‌برد، پیش از این یکی از شهروندان عاقل شهر بود، مردی خوش‌بیان که می‌توانست درگیر مکالمه‌های بسیار عمیق شود که دکتر مدتهاست در جست‌وجوی آن بود. گروموف بی‌عدالتی‌ای که در همه‌جا می‌بیند محکوم می‌کند درحالی‌که دکتر راگین بر نادیده گرفتن بی‌عدالتی و سایر شرارت‌ها اصرار می‌ورزد. تاحدی که در نتیجهٔ این طرز فکر، او از اصلاح شرایط نامناسب بخش روانی غافل می‌ماند.

فهرست داستان‌های کتاب اتاق شمارهٔ 6

• اتاق شمارهٔ ۶
• به‌دنبال خدمت
• دربارهٔ عشق
• کالای جاندار
• داستان نقاش
• اندوه 
• خودکشی

اگر از خواندن کتاب اتاق شمارهٔ 6 لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب بهترین داستان‌های کوتاه آنتوان چخوف، مجموعه‌ای خواندنی از داستان‌های کوتاه این نویسندهٔ مشهور روسی است. از جمله داستان‌های کوتاه این کتاب می‌توان به «هزار رنگ»، «صدف»، «سالشمار زنده»، «شکارچی»، «سوگواری»، «مجلس یادبود»، «آنیوتا»، «آگافیا»، «گریشا»، «شوخی کوچک» و «رویاها» اشاره کرد.

دربارۀ آنتوان چخوف‌: نویسندهٔ روسی

اتاق شماره 6

آنتون پاولوویچ چخوف نویسندهٔ داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌نویس روسی در 1860 به دنیا آمد و در 1904 درگذشت. چخوف را یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویس‌های کوتاه دنیا می‌دانند. او نمایشنامه‌‌هایی هم دارد که آمیزه‌ای از تراژدی و کمدی است و در ایران نیز نمایشنامه‌هایش بارها به روی صحنه رفته‌ است. این نویسندهٔ روس حدود چهارصد داستان کوتاه و شش نمایشنامهٔ بلند نوشت. شهرتش به‌عنوان نمایشنامه‌نویس به خاطر نمایشنامه‌هاى مرغ دریایی، دایی وانیا، سه خواهر و باغ آلبالوست. بیش از هفتاد فیلم براساس نمایشنامه‌ها و داستان‌هاى وى ساخته شده ‌است. شخصیت‌های اصلى نمایشنامه‌هاى او را بورژواهاى معمولى، ملاکان کوته‌فکر و آریستوکرات‌هاى کوچک تشکیل می‌دهند. آن‌ها نمایانگر امیدهاى بربادرفته، فرصت‌هاى سوخته، تعلل و دل سپردن به قضا و قدر هستند. طنز تلخ مستتر در نمایشنامه‌های او از چنین مضامینی تشکیل شده و طی دهه‌های متمادی که از نگارش و اولین اجرای این نمایشنامه‌ها می گذرد، همچنان روزآمد و قابل تعمیم به موقعیت انسان امروز می‌نمایند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی