نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نگاه منتشر کرد:
داستان در مورد مشروطه طلبان است و تلاش «روس»های تزاری و زیردستان آنها، برای خاموش کردن قیام. ماجرا در «تبریز» اتفاق میافتد، زمانی که «ستارخان»، گویا از بین رفته، و شایع شده که عمویش «امامقلی» میخواهد به شهر قشون کشی کند، و «روس»ها در به در به دنبال او میگردند. «امامقلی» در حقیقت وجود خارجی ندارد، و سردمداران نهضت، برای حفظ روحیه ی مردمان این شایعه را راه انداخته اند. همزمان با همین سخنها، غریبه ای به نام «حیدر» وارد شهر شده، و همه گمان میبرند که او «امامقلی» است و…
ساعدی در اواسط دهه ی 30، دهه ی شکست، با نام مستعار “گوهرمراد” ظهور کرد. ابتدا داستان ها و نمایش نامه هایش در مجلاتی نظیر “سخن” و “صدف”، و از ابتدای دهه ی چهل، مجموعه های داستان و نمایش نامه هایش منتشر شدند، و روی صحنه آمدند. در اواسط دهه ی چهل، به عنوان یکی از دو سه تن نمایش نامه نویس برتر ما شناخته شده بود. داستان های “گاو” و “دایره مینا”، ساخته ی داریوش مهرجویی، و “آرامش در حضور دیگران” ساخته ی ناصر تقوایی … فیلم نامه هایی هستند برگرفته از آثار ساعدی، که اغلب خود در بازنوشتنشان همکاری داشته است.
غلامحسین ساعدی در 1314 در تبریز دیده به جهان گشود، او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایش خود را به چاپ سپرد. در دانشگاه های تبریز و تهران پزشکی و روان پزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیتهای روان پریش و آشفته ذهن و کشف دردها و آسیبهای روحی آنان، توانست به خوبی از این کاراکترها در داستانهای خود بهره گیرد. فضای داستانها و نمایشنامه هایش آکنده از درهم آمیختگی کابوس و واقعیت است که فضایی وهمناک به آثارش می دهد. اولین مجموعه داستانش در (1339) به نام شب نشینی باشکوه منتشر شد. در مجموعه داستان به هم پیوسته عزاداران بیل (1342)، توپ (1348) و ترس و لرز (1346) از بدویت جغرافیایی برای ترسیم فضایی شگفتی آفرین و ترسناک به خوبی بهره می جوید. از مجموعه داستانهایش میتوان از واهمه های بی نام و نشان (1346)، گور و گهواره (1350) و از تک نگاریهای او اهل هوا (1345) و خیاو یا مشکین شهر و از آثار نمایشی اش: لال بازیها، چوب به دستهای ورزیل، آی بی کلاه آی باکلاه و دیکته و زاویه را میتوان نام برد. ساعدی در 1364 در فرانسه درگذشت و در جوار صادق هدایت به خاک سپرده شد
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
بین 2 دادن و 4 دادن موندهام. مساله اینه که حس سردرگمی بهش دارم و نفهمیدم خوشم اومد یا نه. از اواسطاش به بعد قطعا برام بهتر شد و حتی فکر میکنم جالب شد. مطمئن نیستم.
داستان این کتاب مربوط به زمانی هست روسها قصد اشغال تبریز را دارند. نویسنده به خوبی به شرح ان دوران و دلاوریهای ستارخان و باقرخان در تبریز میپردازه.