

برگسونیسم
تکامل انديشه? دلوز از اين حکايت دارد که وي توجه خود را بهطور پياپي به مجموعهاي از نويسندگان سنت فلسفي متمرکز ميکند و از هريک پرسشي خاص را مطرح ميکند. کار دلوز در باب برگسون، نقدي بر هستيشناسي منفي وارد ميسازد و بهجاي آن نوعي حرکتِ تماماً اثباتي ِ هستي را مطرح ميکند که بر يک تصور فاعلي و دروني از عليت تکيه دارد. وي در مقابل بهجاي آن نوعي حرکت منفي تعيّن، حرکت اثباتي متفاوتسازي را قرار ميدهد؛ در مقابل وحدت ديالکتيکي ِ واحد و کثير، وي چندگانگي ِ فرو ناکاستني ِ صيرورت را قرار ميدهد. بهعلاوه، مسئله? سازمان يا ساختمان جهان، مسئله? هستي ِ صيرورت، دلوز را وادار ميکند که اين مباحث هستيشناختي را در قالبي اخلاقي مطرح کند. نيچه او را قادر ميسازد که نتايج تأمل هستيشناختي را به يک افق اخلاقي، به ميدان نيروها، به ميدان احساس و ارزش ببرد؛ و در اينجاست که حرکت اثباتي هستي به تأييد هستي بدل ميشود. کثرت کيفي چيست؟ سوژه يا سوبژکتيو چيست؟ برگسون مثال زير را طرح مي کند: در يک احساس مرکب تعداد نسبتا زيادي از عناصر بسيط تر وجود دارد؛ اما اين عناصر تا زماني که با وضوح کاملي خود را نشان ندهند، ما نمي توانيم بگوييم آنها کاملا واقعي شده اند و به محض آنکه آگاهي ادراکي متمايز از آنها داشته باشد، حالت رواني اي که از ترکيب آنها پديد آمده است احتمالا به همين علت تغيير خواهند کرد . (مثلا، ترکيب عشق و نفرت در آگاهي تحقق پيدا مي کنند، اما نفرت و عشق تحت شرايطي به آگاهي مي رسند که با يکديگر و درضمن با ترکيب احساسي آگاهانه تفاوت ماهوي داشته باشند). لذا باوري کذب است اگر گمان کنيم ديرند (dure) حقيقتا امري تقسيم ناپذير است، هرچند برگسون گاهي براي سهولت کار چنين مي کرد. در حقيقت، ديرند تقسيم مي شود و از تقسيم شدن باز نمي ايستد: به اين سبب است که ديرند کثرت است. اما ديرند بدون تغيير ماهوي تقسيم نمي شود، ماهيت ديرند در حين تقسيم شدن دگرگون مي شود: به اين علت، ديرند کثرتي غيرعددي است، به نحوي که مي توانيم از «تقسيم ناشدني ها» در هر مرحله از تقسيم (division) بگوييم. بي آنکه چنديني (plusieur) در کار باشد، ديگري (autre) وجود دارد؛ عدد فقط به نحوي بالقوه وجود دارد
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













