اين داستان از آن سوژههايى است كه نگاه نويسنده، به آن جانى دوباره داده و خواننده را به دنبال خود خواهد كشاند. گاهى سادهترين موضوعات دستمايه كار نويسندهاى صاحبِ سليقه مىشوند كه خواننده را به دوباره نگاه كردن وادار ميسازد: دوباره ديدنِ آن چه شايد خيلى ساده از كنارش گذشته و جدى نگاهش نكرده است. اين همان هنر و رسالتِ نويسنده است كه اگر به انجام برساند، كارِ خود را كرده است، كارى كارِستان! شايد با ايجاد تأمل بيشتر در خوانندگان، آن تاثير لازم صورت پذيرد تا از قيدهاى اضافى و گاهى غيرمنطقى خلاص شويم. خلاصه‌اي از كتاب: داستان دختري است که به خاطر وابستگي زياد به خانواده و ترس از تنها شدن مادر و خواهرش، زندگي خود را به گونه اي ديگر رقم مي زند و در واقع بهترين دوران زندگي خود را فداي نزديکانش مي کند؛ اما در طي مسير داستان، مسائلي پيش مي آيد که او نيز کم کم مي تواند شرايط خود وديگران را بهتر ببيند و تغيير دهد.
شاید بپسندید
