

ناتواني دارد ما را نابود مي کند و همين خود موجب اميدواري مي شود. ناتواني هميشه در پندار ما زندگي کرده و توانمندي هيچگاه سبب هيچ اختراعي نشده،زيرا هر آنچه دارد را کافي مي داند اين همواره ناتواني بوده که نبوغ را شکوفا کرده است. تاريکي ها هميشه ذهن را به تکاپو واداشته اند وقتي انسان براي نخستين بار آتش را به جان تاريکي ها انداخت چه واکنشي نشان دادند؟ گريختند و شکوه به ريش سفيدان بردند نه اين سرود وحشي ها نيست اين زمزمه ناتواني است و من به آن اعتماد دارم. در همين آن نيز ناتواني در يکي از آزمايشگاههاي اينجا و آنجا سرگرم دست و پنجه نرم کردن است تا پيروزي خود را پيشکش ما کند در همين آزمايشگاههاست که انسان خط سرنوشت را در گودي دستان مي نشاند و بيانيه حقوق بشر جان و پيکر از همين آزمايشگاهها مي گيرد ما شکسن خورديم شما و من ما بدون هيچ ترديدي شکست خورديم اما همه پيروزي ها از همين مسير است که بدست مي آيد.

شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













