

انقلاب اسلامی و نبرد نمادها
انتشارات نگاه معاصر منتشر کرد:
همسويي نمادهايي مانند «رستم» و «امامعلي(ع)» بهعنوان نماد پهلواني و شجاعت يا «سياوش» و «حضرت عباس» بهعنوان نماد ازخودگذشتگي و ايثار موجبات قرابت و علاقهمندي ايرانيان به فرهنگ «اسلام شيعي» را فراهم کرد. در تکاپوي تعين اين همگانيت و در دوراني نزديکتر به ما-عصر مشروطه، ورود تجدد به عرصه سياسي- فرهنگي ايران شکاف فربهي را ميان «فرهنگ ايراني» و فرهنگ «اسلامشيعي» به وجود آورد. گرچه برخي از روشنفکران مشروطه تلاشهاي بسياري براي همسويي «گفتمان تجدد» و «گفتمان اسلامي» انجام دادند، لکن توفيقي نيافتند؛ گويا بههيچروي قرابت نمادهاي اين دو گفتمان امکانپذير نبود. استوار مينويسد: «چگونه ميتوان بدون نوزايش ديني، جهان تجدد را با جهان اسلام پيوند داد؟» (ص 91) ناکامي در اين همگرايي، روشنفکران را بر آن داشت تا با رجعت به «ايران باستان» و همسوسازي نمادينِ «جهان باستان» و «جهان تجدد»، بتوانند طريقي براي رسيدن به اهداف مشروطه پيدا کنند، که در نهايت ماحصل اين همدلي رضاشاه پهلوي بود. زينپس «پهلويها» کارگزاراني بودند جهت تحقق بيچونوچراي نمادهاي غربي و متجددانه که حمايت روشنفکران غربگرا را نيز در پيداشت. رضاشاه و بهخصوص محمدرضاشاه با خوانشي جديد از زيست- جهانِ ايراني باستان، عامدانه موجب انزواي «اسلام شيعي» و نمادهاي آن شدند. نيمه اول قرن 14شمسي، دوران يکهتازي نمادهاي غربي بهوسيله روشنفکران متجدد و دربار بود. ايشان با اقداماتي نظير تاسيس مراکز فرهنگي، فراموشخانهها، تغيير چهره و زبان ايرانيان و حتي ظاهر شهرها و...، قصد داشتند هرچه سريعتر اين نمادها را در فرهنگ مردمان غالب و آن را به سبک زندگي مبدل کنند. علاوه بر اين پهلوي دوم با خوانشي جديد از نمادهاي ايراني، بهويژه «کوروش کبير» بهعنوان مظهر عظمت و قدرت ايران، در مقام همسويي نمادهاي ايراني و غربي قرار گرفت. با ظهور روشنفکران مذهبي از دهه 30 به بعد، خوانشي جديد از اسلام شيعي نمايان شد که توانست نمادهاي اين گفتمان را در ميدان اجتماعي- سياسي کشور بازتوليد کند. استوار معتقد است که چهرههايي همچون علي شريعتي و آيتالله خميني، بهعنوان دو نفر از چهرههاي نمادساز، با زنده کردن نمادهاي شيعي، نمادهاي غربي را به چالش کشيدند و نبرد نمادين نويني در عرصه فرهنگي- سياسي کشور آغاز شد. از سويي، شريعتي بهعنوان روشنفکري مذهبي با برجستهکردن نام «امام حسين» و «ابوذر»، بهعنوان نمادهاي مبارز شيعي به بازتوليد «اسلامي انقلابي» از اسلامي «واتيکانيزه» شده پرداخت. از ديگر سو امامخميني با تاکيد بر عاشورا و فرهنگ شهادتطلبي، بهعنوان نماد مبارزه حق عليه باطل، توانست در بسيجکردن توده مردم عليه نمادهاي غربي و ضدشيعي و ايجاد فضايي انقلابي، نقش بسزايي ايفا کند.
کتاب «انقلاب اسلامي و نبرد نمادها» نوشته «مجيد استوار» يکي از آثاري است که با رويکردي جديد و بديع جريان شکل گيري و تکوين انقلاب اسلامي ايران را با استفاده از مباحث نظري «پير بورديو» جامعه شناس برجسته فرانسوي نگاشته شده است.
اين اثر داراي 4 بخش است که بخش نخست آن به «مباحث نظري» مربوط ميشود و به جامعهشناسي نمادها و قدرت نمادين پرداخته است. بخش دوم کتاب به بحث «جهان نمادين ايران» اختصاص دارد که به بررسي تاريخچه و ابعاد نمادين ايران باستان و ابعاد جهان نمادين اسلامي- شيعه پرداخته و به آن توجه دارد.
«تجدد و گسست در جهان نمادين ايران» بخش سوم اين اثر است که نويسنده در آن تاريخچه و ابعاد ورود تجدد و نقش روشنفکران در همسوسازي ايران باستان و تجدد و جهان نمادين رضا شاه پهلوي و جهان نمادين محمدرضا شاه را مورد بررسي قرار ميدهد. بخش چهارم و پاياني به «شکلگيري انقلاب اسلامي» اختصاص دارد که نويسنده نقش روشنفکران در شکلگيري جهان نمادين اسلامي - شيعي و نقش روحانيون در شکلگيري جهان نمادين اسلامي - شيعي را مورد بررسي قرار داده است.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













