رودخانه واژگون تومک (1)

تومک، پسربچه ي يتيم سيزده ساله، تنها خواربارفروشي دهکده اش را مي گرداند. روزي هنگام غروب دخترک جواني به نام هانا وارد مغازه مي شود و مي پرسد آيا تومک «آب رودخانه ي کجار» مي فروشد؛ آبي که جلوي مردن را مي گيرد. بدين ترتيب، پسرک رهسپار سفري بزرگ مي شود که او را به جنگل فراموشي، دهکده عطرسازان، جزيره ي موهوم و... مي کشاند. آيا تومک موفق مي شود تا در فراسوي دنيا، جايي که آن رودخانه افسانه اي در جهت مخالف در جريان است، هانا را دوباره مقالات کند؟ درباره نويسنده: ژان کلود مورلوا پس از فراگيري زبان آلماني به دنبال پيشه ي مورد علاقه ي خود، تئاتر رفت. او نخست به بازيگري در نمايش هاي کمدي و سپس به ساخت فيلم روي آورد و سرانجام در زمينه کارگرداني به فعاليت پرداخت و در حال حاضر مدتي است که وقت خود را به نوشتن کتاب براي نوجوانان، رمان براي بزرگسالان و ترجمه ي آثار نويسندگان ديگر مي گذراند.