نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر محراب قلم منتشر کرد:
امروز صبح، خانم شارلوت، معلم جدیدمان، از راه رسید. او کلاه گنده ای بر سر و پیراهن چروکیده ای بر تن دارد، اما از همه چیز بامزه تر این است که با یک تکه سنگ حرف می زند! او در کلاس ریاضیات به ما یاد داد که دیوارهای کلاس را با رشته های پخته ماکارونی اندازه گیری کنیم!...
معلم جدیدمان بعدازظهرها با ما فوتبال بازی می کند. ما عاشق خانم شارلوت هستیم!
درباره نویسنده
دومینیک دمرس، نویسنده فرانسوی زبان کانادایی در سال 1335 در انتاریو به دنیا آمده است. او که پیش از این روزنامه نگار و استاد دانشگاه بوده، در حال حاضر، به نویسندگی و فیلم نامه نویسی مشغول است. دومینیک دمرس بیش از 30 عنوان رمان برای بچه ها نوشته و گاهی هم کتاب هایی برای بزرگ سالان می نویسد و تاکنون جوایز ادبی بسیاری دریافت کرده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شخصیت اصلی کتاب خانم شارلوت است، یک معلم عجیب و غریب که شباهتهای زیادی با شخصیت معروف مری پاپینز دارد. او یک کلاه بزرگ بر سر میگذارد و لباسهای عجیب میپوشد که باعث میشود شبیه یک مترسک بشود و با یک سنگ صحبت میکند و همین باعث میشود شاگردانش فکر کنند او عقلش را از دست داده است.
در اولین جلد از مجموعۀ خانم شارلوت با عنوان خانم معلم جدید ما، برای اولین بار با خانم شارلوت آشنا میشویم. او معلم جدید کلاس است و با معلمهای دیگر مدرسه بسیار فرق دارد. همۀ بچهها ابتدا فکر میکنند او کمی خُل وضع است اما به زودی متوجه میشوند که چقدر در مدرسه بودن با او خوش میگذرد، او در کلاس ریاضی از بچهها میخواهد تا کلاس را با رشتههای پختۀ اسپاگتی متر کنند و داستانهای جالبی در مورد یک گوریل تعریف میکند و حتی با بچهها فوتبال بازی میکند. او به بچهها یاد میدهد که در مدرسه بودن و درس خواندن آنقدرها کسلکننده نیست.
«معمولاً معلمها خیلی تند راه میروند. همیشه عجله دارند. پاشنهی کفششان در راهروی مدرسه تلق! تلق! تلق! تلق! صدا میکند. اما آن روز صبح، فرق داشت. انگار معلم جدیدمان داشت بیخودی وقتش را تلف میکرد. دو یا سه تا صدای آرام پاشنهی کفش شنیدیم. بعد، دیگر چیزی نشنیدیم. انگار معلم جدید نمیخواست عجله به خرج بدهد، در راهرو فِسفِس میکرد و پرسه میزد! کلاس کاملاً ساکت و آرام بود. حتی میشد صدای غلت خوردن یک دانهی نخود کوچولو را روی کف راهرو شنید. داشت قند توی دلمان آب میشد. دلمان میخواست هر چه زودتر سرووضع این معلم تازه را ببینیم. یک هفتهای میشد که فقط دربارهی او با هم حرف میزدیم. هیچکس نمیدانست این شخصیت مرموزی که از شهر دیگری آمده بود، چه شکلی است. معلم قبلی باردار بود و پی بچهداریاش رفته بود. ناگهان در باز شد و سروکلّۀ خانم پیر خیلی قد بلند و خیلی لاغری پیدا شد. کلاه عجیبی بر سرداشت که کمی شبیه کلاه جادوگرها بود، اما به جای این که نوکِ تیز و درازی داشته باشد، برآمدگی کوچکی رویش بود. برعکس، لباسش اصلاً شبیه لباس جادوگرها نبود. نوعی پیراهن شب قدیمی بود که نوارها و تورهایی روی آن قرار داشت. این پیراهن کمی رنگورو رفته بود، اما روی هم رفته قشنگ بهنظر میرسید.»
«تقریباً از پیش میتوانیم حدس بزنیم که با چه کسانی ارتباط بهتری برقرار میکنند. اما معلم جدید ما هیچ حرفی نزد. او یکراست به طرف میز کارش رفت. همان موقع متوجه شدم که مثل بقیهی معلمها کیفی پر از کتاب و خرتوپرتهای دیگر به همراه ندارد. این معلمِ بامزه و خندهدار دستِ خالی به مدرسه آمده بود! وقتی ما کیف مدرسهمان را جا میگذاریم، باید پیش مدیر مدرسه، آقای کراکپوت، برویم و علت نیاوردن کیف را توضیح بدهیم. این توضیح دادنها کمی دشوار است، چون وقتی آدم کیفش را جا میگذارد، خب، میگوید من کیفم را جا گذاشتهام. همین و بس. دیگر واقعاً توضیحی لازم نیست. بالاخره معلم نی قلیانمان سرجایش نشست. همگی نفسها را در سینه حبس کرده بودیم. باید زودتر میفهمیدیم که او شیفتهی ریاضیات است یا املا. باید هر چه زودتر از ادا و اصولهایش سر در میآوردیم.»
«همان موقع، شروع به حرف زدن کرد؛ البته با ما نه، با سنگش! -سلام شقایق من. آه! پسته شام ناز و مامانیام. بیدارت کردم؛ آره؟ متأسفم. کمی احساس تنهایی میکردم... ما به کلاس تازهای آمدهایم... بچههای این کلاس مهرباناند یا نه؟ هنوز نمیدانم. طوری نگاهم میکنند که انگار دارند یک آدم لخت را میبینند. انگار با زیرشلواری یا شلوارک وارد کلاس شدهام. باید به آنها سلام کنم. اما اول دوست داشتم کمی با تو صحبت کنم. نگران نباش... به زودی همه چیز روبهراه میشود. خانم معلم سنگش را گوشهی میزش گذاشت. چند لحظهای واقعاً حس کردم که آن سنگ موجودی زنده است. دارد پارس میکرد، میغرّد یا میومیو راه انداخته است. ته کلاس، آلکس با دقت و ظرافت همیشگی خودش گفت: «خُل است!» به لِئا نگاه کردم. با نوک انگشتش به سرش اشاره کرد. کاملاً فهمیدم چه میخواهد بگوید. تقریباً من هم با آنها موافق بودم. معلم جدیدمان واقعاً خلوچل بود؛ یک تخته کم داشت!»
مجموعه کتابهای ماجراهای خانم شارلوت مناسب کودکان 6 تا 12 سال و بچههایی است که تازه خواندن را یاد گرفتهاند و با ماجراهای خانم شارلوت میتوانند از خواندن داستانی فوقالعاده لذت ببرند. هر کتاب این مجموعه درس و حرفی برای گفتن دارد، بچهها با خواندن جلد اول ماجرای خانم شارلوت یاد میگیرند که نباید هر چیزی را از روی ظاهر آن قضاوت کنند.
دومینیک دِمِرس در سال 1956 در هاوکسبری اُنتاریو در کانادا به دنیا آمد. او علاقۀ زیادی به ادبیات کودک و نوجوان دارد و پایاننامۀ دکترایش را نیز به همین موضوع اختصاص داد. او گزارشگر، منتقد ادبی، نویسنده و آموزگار بود و رمانهای زیادی برای بچهها نوشته است. اغلب رمانهایش جوایز ادبی گرفتهاند. اینکه خانم شارلوت با سنگ کوچکی حرف میزند، شاید به این سبب باشد که دومینیک در مدرسه دوست داشت با چنگالش صحبت کند و دوستانش را بخنداند.
وقتی دمرس 17 ساله بود به مونترال نقل مکان کرد و در دانشگاه مکگیل ثبتنام کرد و در آنجا مدرک کارشناسیاش را در رشتۀ ادبیات کودکان دریافت کرد. وی در ادامه مدرک کارشناسی ارشدش را از دانشگاه کبک و مدرک دکترایش را نیز در رشتۀ ادبیات کودکان اخذ کرد. او مدتی نیز در کالج چارلز-لیموین تدریس میکرد.
تونی راس در سال 1938 در لندن به دنیا آمد. بعد از پایان تحصیلاتش در رشتۀ نقاشی، در زمینۀ گرافیک و تبلیغات مشغول به کار شد. سپس در مدرسۀ هنرهای زیبای منچستر به تدریس پرداخت. در سال 1973 نخستین کتابهایی را که برای کودکان تصویرسازی کرده بود، منتشر شد. تونی راس قدرت خیالپردازی فوقالعادهای دارد و فردی شوخطبع است. او تاکنون تصویرسازی جلد داستانها و رمانهای بسیاری را برعهده داشته و توانایی او در تصویرسازی کتاب کودک و نوجوان بسیار زیاد است و کتابهای نویسندگان بزرگی رولد دال و اسکار وایلد را به تصویر کشیده است.
کتاب ماجرای خانم شارلوت (خانم معلم جدید ما) از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
نشر محراب قلم کتاب ماجرای خانم شارلوت (خانم معلم جدید ما) از دومینیک دمرس را با ترجمۀ مهناز عسگری منتشر کرده است.
کتاب اول ماجرای خانم شارلوت (خانم معلم جدید ما) آنقدر جذاب و سرگرمکننده است که حتی بزرگسالان هم با خواندن آن آرزو میکنند که کاش معلمی مثل خانم شارلوت داشتند.
- مجموعه داستانهای ماجرای خانم شارلوت از دومینیک دمرس با تصویرگری تونی راس منتشر شده است. خانم شارلوت و بچهها در هر جلد از این کتابها هر بار با داستانی جدید روبهرو میشوند و بچهها هر بار درسی جدید از خانم شارلوت عجیبوغریب یاد میگیرند، مثلاً اینکه چطور شجاع باشند، چطور با مشکلات زندگی کنار بیایند یا چطور با دوستانشان همدلی کنند.
- مجموعه ماجراهای امیل اثر آسترید لیندگرن نویسندۀ کتابهای کودکان است. او در این کتاب داستان امیل، بچۀ بازیگوشی را تعریف میکند که شیطنتهایش همه را به ستوه آورده اما این پسر هر کجا که لازم باشد شجاع میشود و راهحلهای جالبی برای رفع مشکلاتش به ذهنش میرسد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.