نظر خود را برای ما ثبت کنید
زاغه تاریک تاریک شد. جایی را نمی دیدم. می دانستم باید صبر کنم تا چشمم به تاریکی عادت کند، اما چشمم به تاریکی عادت نکرد. دور برداشتم. همه جا مثل شب تاریک بود. صدای چک چک آب می آمد و صدای خش خشی از کنار دیوار. به نظرم آمد کسی توی تاریکی ایستاده و نگاهم می کند. یک آن تصمیم گرفتم برگردم. پا گذاشتم به فرار و زیر لب به داوود بد و بیراه گفتم که یک دفعه سرم داغ شد و سوت کشید. گیج رفتم. از درد، سرم سنگین شد. منگ شدم و از خود بی خود. حس کردم سرم محکم به جایی کوبیده شد.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.