آوای گرسنگی

انتشارات افراز منتشر کرد: زماني که مادرم از بولرو مي گفت، احساسات خود را با فرياد و سروصدا نشان مي داد. در همان اتاق، در جايي، مرد جواني بود که او هرگز ملاقات اش نکرد؛ کلود لوي اشتراوس. کسي که بعدها مادرم گفت که موسيقي زندگي اش را تغيير داده بود. حالا مي فهمم چرا، و مي دانم براي نسل او تکرار عبارتي که توسط ريتم و اوج تحميل مي شود، به چه معنا بود. بولرو مانند ديگر موزيکال ها نيست. يک پيشگويي است. داستاني از شور است و گرسنگي. هنگامي که در خشونت به پايان مي رسد، سکوت بعد از پايان، براي بازماندگان متحير وحشتناک است. اين داستان را به ياد دختر جواني که با وجود بيست سالگي يک قهرمان بود، نوشتم. ژان ماري گوستاو لوکلزيو برترين کتاب سال 2008 از نظر من «آواي گرسنگي» است. من از نويسندگان عصباني خوشم مي آيد. اين کتا بپنجاه و چهارمين کتاب ژان ماري گوستاو لوکلزيو تا امروز است... و از زيبايي اي آرام، موقر و کلاسيک بهره مي برد. داستان در پاريس دهه ي 1930 مي گذرد و به روايت زندگي دختر جواني به نام اتل مي پردازد که بايد خود و والدينش را که به دليل مسائل سياسي روز از هم دور افتاده اند و از يکديگر کينه به دل گرفته اند، نجات دهد. داستان ظاهري ساده دارد. راوي که مي تواند نويسنده ي کتاب باشد يا نباشد، داستان دختر جواني (اتل براون) را روايت مي کند که مي تواند مادر لوکلزيو باشد يا نباشد... اگنس پواريه، منتقد فرانسوي فروشگاه اينترنتي 30بوک