

انتشارات نگيما منتشر کرد: شازده «گوهرتاج» زني پنجاهساله، بيوة ثروتمند يکي از تيمسارهاي طاغوتي است. او بعد از انقلاب با فرار و کشته شدن تيمسار با ثروتي که از شوهرش به او رسيده، به تنهايي زندگي ميکرد. فرزندانش به خارج رفته بودند و او با اعضاي انجمن بانوان رفت و آمد ميکرد. يک روز در حالي که گوهرتاج منتظر مهمانان انجمن بود، تيري به قسمت بالکن خانة او شليک شد. در جستجوي خود، متوجه شد که مرد شليککننده سرگرد «حميد محرابي» است. آن دو در شهرستان از کودکي عاشق هم بودند، اما گوهرتاج فريب ظواهر و ثروت تيمسار را خورده و بعد از ازدواج با او به تهران آمده بود. حميد نسبت به عشق خود وفادار مانده و سالهاي سرگرداني زيادي را پشتسر گذاشته بود. در آن ملاقات در حالي که هر دو آگاه بودند که عشق در وجودشان زنده است، اما درگير جر و بحث شديدي ميشوند و حميد براي هميشه او را ترک ميکند و گوهرتاج نيز به خارج نزد فرزندانش ميرود. اين مجموعه شامل داستانهاي کوتاه ديگري با عناوين شام آخر، ابوتراب، رويت گاوميشهاي پرنده، مرد هيچ ميليونريالي، مستاجر جديد، جاده ده دليان و... است. فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













