نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ماهی منتشر کرد:
همه چیز از روزی آغاز میشود که دَرَگان، نویسندهی پابهسن گذاشته، دفترچهی تلفنش را گم میکند. یا بهتر است بگوییم دفترچهی تلفن گمشدهاش را مییابد. در حالت چرت نیمروزش است که تلفن خانه زنگ میخورد. سه ماه است با کسی حرف نزده و حتی برداشتن تلفن برایش سخت است. ولی تلفن همچنان زنگ میخورد. گوشی را که بر میدارد صدایی آرام و تهدید آمیز به او میگوید که دفترچه تلفنش را پیدا کرده و میتواند برایش بیاورد. درگان یادش میآید که روزی شماره تلفنش و حتی آدرسش را روی دفترچه نوشته، چرا؟ یادش نمیآید. از صدا میترسد و تصمیم میگیرد بیرون از خانه قرار بگذارد. درعینحال با خودش فکر میکند که اصلاً به این دفترچه نیازی دارد؟ شمارههای ضروری را که برایش مهم است از بر است و شمارههای آن دفترچه معلوم نیست اصلاً به کارش بیایند. ولی مرد اصرار میکند که نزدیک خانهی اوست و میتواند همین الان دفترچه را برایش بیاورد. درگان قرار را برای فردا میگذارد و گوشی را قطع میکند. ناراحت است که این قرار را گذاشته.
داستان تا در محله گم نشوی اینگونه آغاز میشود. درگان سر قرار حاضر میشود و دفترچهاش را از مرد میگیرد. ولی این تازه آغاز ماجراست. چرا که متوجه میشود نامی داخل این دفترچه است که برای مردی که آن را یافته آشناست و حالا او میخواهد بداند دَرَگان دربارهی آن نام چه میداند. نامی متعلق به گذشته که به یک پروندهی جنایی مربوط است...
بریدهای از کتاب:
ناگهان یاد بخشی از خاطرات یک فیلسوف زن فرانسوی افتاد. این فیلسوف از حرف زنی جاخورده بود که در زمان جنگ گفته بود: «هر طور میخواهید فکر کنید. جنگ نمیتواند در رابطهی من با یک ساقهی علف خللی ایجاد کند.» فیلسوف لابد پیش خودش گفته بود این زن یا احمق است یا بیرگ. اما این جمله حالا برای دَرَگان معنای دیگری داشت. به هنگام فاجعه یا اندوه، تنها راه نجات جستوجوی نقطهای ثابت است که با چنگ زدن به آن تعادلتان را حفظ کنید و از لبهی پرتگاه سقوط نکنید. نگاهتان روی یک ساقهی علف ثابت میماند، تنهی یک درخت، گلبرگهای یک گل؛ گویی خودتان را به یک قایق نجات میآویزید. ممرز یا صنوبرِ آن سوی شیشهی پنجره قوت قلبش میداد و با اینکه ساعت تقریباً یازده شب بود، به یُمن حضور خاموشش، او را آسودهخاطر میکرد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.