نظر خود را برای ما ثبت کنید
حوادث تاریخی انقلاب فرانسه در سالهای1851-1848اهمیت اصولی عظیم داشت.در این سالها پرولتاریای انقلابی و سایر طبقات زحمتکش جامغه در فرانسه و کشورهای دیگر اروپا علیه ارتجاع که روز به روز سعیت و سفاکی بیشتری از خود نشان می داد.به پیکار خونین برخاسته بودند. هجدهم برومر لویی بناپارت در حکم ادامه اثر دیگر مارکس به نام "مبارزات طبقاتی در فرانسه"از سال1848-1850است.در این کتاب مارکس حوادث تاریخی انقلاب فرانسه را در سالهای 1851-1848تحلیل می کند و برای درک عینی و توضیح ماهیت و پیوند درونی این حوادث اسلوب ماتریالیسم تاریخی به کار می بندد. برومرنام دومین ماه سال در تقویم دوران انقلاب بورژوازی پایان قرن هجدهم فرانسه است.ماه برومر برابر23اکتبر تا21 نوامبر،یک روز پس از سرنگونی رژیم سلطنت در فرانسه(21سپتامبر1792)اعلام شد که از این پس سال آزادی،سرآغاز تقویم جدید قرار می گیرد.
کارل مارکس قصد داشت ابتدا کتاب را به صورت مقالههایی در مجلۀ هفتگی آلمانی «انقلاب» منتشر کند. این مجله به یوزف وَیدهمَه تعلق داشت که در نیویورک منتشر میشد. اما انتشار مجله به دلیل مشکلات مالی وَیدهمَه به مشکل خورد. وَیدهمَه به پیشنهاد مارکس بعداً تمام این مقالهها را در نخستین شمارۀ مجلۀ دیگری در سال 1852 منتشر کرد و نام آن را هجدهم برومر لوئی بناپارت گذاشت.
کارل مارکس در این مقاله به کودتای 1851 فرانسه پرداخت و تمام مقالههای این کتاب را با تأثیر از حوادث آن زمان نوشت. طی این کودتا لویی ناپلئون بناپارت، برادرزادۀ ناپلئون بناپارت قدرت دیکتاتوری را به دست گرفت. مارکس به عنوان یک مورخ اجتماعی و سیاسی، رویدادهای تاریخی آن زمان را از منظر برداشت ماتریالیستی خود از تاریخ بررسی کرده است.
نظریههای انتقادی مارکس در مورد جامعه، اقتصاد و سیاست در مجموع به عنوان مارکسیسم شناخته میشود. او معتقد بود که جوامع انسانی از طریق تضاد طبقاتی توسعه مییابند. در شیوۀ تولید سرمایهداری، این تضاد بین طبقات حاکم (معروف به بورژوازی) که ابزار تولید را کنترل میکنند و طبقات کارگر (معروف به پرولتاریا) که این ابزارها را با فروش نیروی کار خود در ازای دستمزد به دست میآورند، بروز پیدا میکند.
حوادث تاریخی انقلاب فرانسه بین سالهای 1848 تا 1851 اهمیت عظیمی داشت. در آن سالها درگیری خونینی از طرف پرولتاریای انقلابی و سایر طبقات زحمتکش جامعه در فرانسه و دیگر کشورهای اروپا علیه واپسگرایی به راه افتاد. مارکس در نوشتن این اثر از جراید و اسناد رسمی و همچنین اخباری استفاده کرد که در آن زمان از پاریس به دستش میرسید.
انقلابهای 1848 به ویژه برای مارکسیستها اهمیت زیادی داشت. این تحولات اولین نمونههای کنش سیاسی مستقل طبقۀ کارگر در تاریخ اروپا را نشان میدهند، آنها لحظهای را نشان میدهند که چیزی شبیه به جنبش سوسیالیستی مدرن شروع به شکلگیری کرد. بعلاوه انقلابهای 1848 به کارل مارکس و فریدریش اِنگلس این فرصت را داد تا تئوریهای انقلابیشان را عملی کنند. مهمتر از همه کارل مارکس این فرصت را به دست آورد تا با استفاده از روش ماتریالیسم تاریخی، تحولات این جنبش انقلابی را تحلیل کرده و بنویسد.
در 2 دسامبر سال 1851، پیروان رئيسجمهور لوئی بناپارت (برادرزادۀ ناپلئون بناپارت)، کودتایی را علیه مخالفان دولت به راه انداختند و دیکتاتوری را برقرار کردند. نیروهای لوئي ناپلئون رهبران حزب مخالف را دستگیر کردند و مجلس ملی نیز منحل شد. نمایندگان مجلس در برابر این کودتای داخلی مقاومت کردند. ویکتور هوگو، رماننویس مشهور یکی از رهبران لیبران این مقاومت بود. گرچه ایستادگی در برابر لویی ناپلئون که ارتش را در کنار خود داشت، بسیار سخت بود. پس از نبردهای بسیار و صدها کشته، یک رژیم بناپاریستی جدید شکل گرفت.
یک سال بعد لوئی بناپارت خود را امپراتور ناپلئون سوم نامید. این دوره از حکومت به عنوان «امپراتوری» دوم شناخته میشود و تا سال 1870 یعنی تا زمانی که جمهوری بازسازی شد، ادامه یافت. ناپلئون جدید در سالهای اول حکومتش، سانسور و اقدامات سرکوبگرانۀ شدیدی را علیه مخالفان خود اعمال کرد و بسیاری را به مرگ محکوم یا تبعید کرد. افراد دیگر مثل ویکتور هوگو داوطلبانه به تبعید رفتند. با گذشت زمان، امپراتوری فرانسه لیبرالتر شد.
مارکس در کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارت دربارۀ رویدادهای بین دسامبر 1851 و مارس 1852 نوشت چون همان موقع کودتا در حال وقوع بود. هجدهم برومر به کودتای 18 برومر در تاریخ 9 نوامبر 1799 در تقویم انقلاب فرانسه اشاره دارد، روزی که ناپلئون بناپارت با کودتا تبدیل به امپراتور و دیکتاتور شد. بسیاری از مورخان این کودتا را انقلاب میدانند.
ناپلئونِ اول، از سال 1799 «نخستین امپراتوری» را آغاز کرد. مارکس در کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارت، به ادعاهای برادرزادۀ ناپلئون طعنه میزند و این عبارت را به کار میبرد که تاریخ تکرار میشود و میگوید: «هگل در جایی مینویسد که تمام حوادث و شخصیتهای بزرگ تاریخ جهانی به اصطلاح دوبار ظهور میکنند، ولی او فراموش کرد بیفزاید که بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی مسخره.»
مارکس در هجدهم برومر به این نتیجه میرسد که اگر انقلابی بخواهد زنده بماند باید ماشین بورژوازی دولت را از بین ببرد. او میگوید «همۀ انقلابها به جای در هم شکستن این ماشین، آن را به کمال رساندند.»
• دربارۀ تاریخچۀ نگارش و انتشار کتاب
• مختصری دربارۀ احکام و اندیشههای اساسی کتاب
• دربارۀ هجدهم برومر از نظر مارکس
• پیشگفتار مارکس
• پیشگفتار فریدریش اِنگلس
• فصل ۱
• فصل ۲
• فصل ۳
• فصل ۴
• فصل ۵
• فصل ۶
• فصل ۷
«از 4 مه 1848 تا پایان مه 1849- دوران تأسیس و بنیانگذاران جمهوری بورژوایی است. بلافاصله پس از روزهای فوریه نه فقط اپوزوسیون دیناستیک غافلگیر جمهوریخواهان و جمهوریخواهان غافلگیر سوسیالیستها شدند، بلکه تمام فرانسه نیز غافلگیر پاریس شد. مجلس ملی منتخب ملت که روز 4 مه 1848 گشایش یافت، نمایندگی ملت را به عهده داشت. گشایش این مجلس، پرخاش جانداری بود علیه دعاوی روزهای فوریه و میبایست نتایج انقلاب را کاهش دهد و به مقیاسهای بورژوایی برساند. پرولتاریای پاریس که خصلت این مجلس ملی را فوراً دریافته بود، چند روز پس از گشایش آن یعنی در 15 مه تلاش بیهودهای به کار برد تا موجودیت این مجلس را با توسل بهزور منکر شود و آن را منحل سازد و پیکر جانگرفتهای را که روح واکنشگر ملت در قالب آن، پرولتاریا را تهدید میکرد، متلاشی سازد.»
«دوران میان بیستم دسامبر سال 1848 تا انحلال مجلس مؤسسان که در ماه مه سال 1849 صورت گرفت، تاریخ سقوط جمهوریخواهان بورژوا است. آنها پس از آنکه جمهوری را برای بورژوازی شالوده ریختند و پرولتاریای انقلابی را از صحنه بیرون راندند و خُردهبورژوای دموکرات را برای مدتی به سکوت واداشتند، خود به وسیلۀ قاطبۀ بورژوازی که جمهوری را با حق کامل به عنوان ملک طلقِ خود ضبط کرده بود – کنار زده شدند. ولی این قاطبۀ بورژوازی، سلطنتطلب بود. یک بخش آن یعنی زمینداران بزرگ در دوران احیای سلطنت حاکم و به این جهت لژیتیمیست بودند، بخش دیگر آن یعنی آریستوکراتهای مالی و صاحبان صنایع بزرگ در دوران سلطنت ژوئیه حاکم و به این جهت اورلئانیست بودند.»
«بدینسان مجلس ملی روز 18 ژانویه بر کابینه پیروز شد و سهماه تمام با بُناپارت مبارزه کرد، فقط برای آنکه روز 11 آوریل فولد و باروش بتوانند فوشه پورتین را به عنوان شخص ثالث وارد اتحادیۀ وزراتی خود کنند. در نوامبر سال 1849 بناپارت به کابینۀ غیرپارلمانی و در ژانویۀ 1851 به کابینۀ خارج از پارلمان قانع بود، ولی در 11 آوریل نیروی کافی در خود احساس کرد که یک کابینۀ ضدّ پارلمانی تشکیل دهد که رأی عدم اعتماد هر دو مجلس -مجلس مؤسسان و مجلس مقننه، مجلس جمهوریخواه و مجلس سلطنتطلب را به طور هماهنگ در خود داشته باشد.»
مارکس دو کتاب کوتاه دربارۀ انقلاب 1848 فرانسه نوشت. نبردهای طبقاتی در فرانسه و هجدهم برومر لوئی بناپارت. به مخاطبینی که به این موضوع علاقهمند هستند توصیه میکنیم هر دو کتاب را با هم بخوانند.
کارل هاینریش مارکس در سال 1818 به دنیا آمد و در سال 1883 از دنیا رفت. او فیلسوف، اقتصاددان، مورخ، جامعهشناس، نظریهپرداز سیاسی، روزنامهنگار، منتقد اقتصاد سیاسی و انقلابی و سوسیالیست آلمانی بود. معروفترین اثرش مقالۀ 1848 (مانیفست کمونیست) و کتاب چهار جلدی سرمایه؛ نقد اقتصاد سیاسی بود که بین سالهای 1867 تا 1883 منتشر شدند.
اندیشۀ سیاسی و فلسفی مارکس تأثیر زیادی بر روشنفکران اقتصادی و سیاسی داشت. مارکس در تریرِ آلمان به دنیا آمد. حقوق و فلسفه را در دانشگاههای بُن و برلین خواند. او در سال 1843 با جنی فون وستفالن، منتقد تئاتر و فعال سیاسی آلمانی ازدواج کرد. بهخاطر انتشار آثار و مقالههای سیاسی مارکس بیوطن شد و برای چندین دهه با همسر و فرزندانش در لندن و در تبعید زندگی کرد و در آنجا با همکاری فیلسوف آلمانی فریدریش اِنگلس به توسعۀ اندیشهاش ادامه داد.
مارکس با به کارگیری رویکردی انتقادی معروف به ماتریالیسم تاریخی، پیشبینی کرد که سرمایهداری مانند نظامهای اجتماعی-اقتصادی پیشین، تنشهای درونی ایجاد میکند و این تنشها منجر به خود ویرانگری آن و جایگزینی سیستم جدیدی معروف به شیوۀ تولید سوسیالیستی میشود.
از نظر مارکس، تضادهای طبقاتی تحت سرمایهداری -تا حدی به دلیل بیثباتی و ماهیت بحرانزا منجر به توسعۀ آگاهی طبقاتی طبقۀ کارگر میشود و در نهایت آنها قدرت سیاسی را تسخیر میکنند و همین باعث استقرار جامعۀ بیطبقه و کمونیستی میشود.
استدلال مارکس این است که طبقۀ کارگر باید اقدام انقلابی پرولتاریای سازمانیافته برای سرنگونی سرمایهداری و ایجاد رهایی اجتماعی-اقتصادی انجام دهد. مارکس یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ بشر است و آثارش هم مورد تحسین و هم مورد انتقاد قرار گرفته است. آثار اقتصادیاش، پایۀ برخی از نظریههای رایج در مورد کار و سرمایه شد. بسیاری از روشنفکران، اتحادیههای کارگری، هنرمندان و احزاب سیاسی در سراسر جهان تحت تأثیر آثار مارکس قرار گرفتهاند و اغلب ایدههای او را اصلاح کردند یا تطبیق دادند. مارکس را یکی از بنیانگذاران اصلی علوم اجتماعی مدرن میدانند.
از دیگر آثار کارل مارکس میتوان به «گزیدۀ نوشتههای کارل مارکس»، «سرمایه؛ نقد اقتصاد سیاسی»، «دست نوشتههای اقتصادی و فلسفی 1844»، «نقدی بر نقد نقادانه»، «فریادرسان مردم و اتحادیههای کارگری»، «گروند ریسه» و «جنگ داخلی فرانسه» اشاره کرد.
اِنگلس در پیشگفتار چاپ سوم آلمانی کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارت در سال 1885 یعنی دو سال پس از مرگ مارکس نوشت: «اینکه هجدهم برومر سیوسه سال پس از نخستین انتشار نیاز به تجدید چاپ پیدا کرده است، ثابت میکند این اثر تاکنون اهمیتش را ذرهای از دست نداده است.»
کتاب هجدهم بورمر لوئی بناپارت از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را به دست آورده است.
از زمان انتشار کتاب در سال 1852 تا به امروز کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارت به دهها زبان ترجمه شده است و پیاپی چاپ شده است.
کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارتِ کارل ماکس را نشر پرسش با ترجمۀ محمد پور هرمزان به چاپ رسانده است.
مارکس فیلسوف آلمانی بارها در مورد انقلاب فرانسه نوشت که آن را اولین مرحلۀ یک انقلاب نهایی پرولتاریایی در سراسر جهان میدانست. مارکس در این اثر انقلاب 1789 فرانسه را با انقلاب 1848 مقایسه میکند. مارکس انقلاب فرانسه را نمونۀ کلاسیک «انقلاب بورژوازی» میدانست که در آن سرمایهداری فئودالیسم سرنگون شد و شرایط قانونیای ایجاد شد که تحت سرمایهداری میتوانست شکوفا شود.
- راهنمای سرمایۀ مارکس از دو جلد از نشر آشیان که تفسیرهایی تازه و اصیل و گاه انتقادی از کتاب سرمایه نوشتۀ کارل مارکس است.
- چگونه مارکس بخوانیم؟ از نشر گل آذین خواننده را یکراست و بیواسطه بدون شرح و تفسیرهای دلبخواهی، رودرروی اندیشهها و آراء مارکس قرار میدهد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.