اين کتاب شامل سه داستان به نامهاي ساعت طلا، جايزه و دوستان است که براي کودکان سالهاي آخر دبستان و اوايل دوره راهنمايي روايت شده است. داستان نخست کتاب (ساعت طلا) سرگذشت دو دوست با نامهاي سعيد و صادق است که افزون بر همکلاسي با هم دوست و رفيق صميمي هستند. روزي که صادق براي درس خواندن به خانه سعيد مي‌رود ساعت طلايي سعيد گم مي‌شود. از اين لحظه به بعد سعيد به دوستش مشکوک مي‌شود و احساس مي‌کند او ساعتش را دزيده است. در پايان داستان هم معلوم مي‌شود کلاغي که در بالاي درخت حياط آن‌ها لانه دارد ساعت سعيد را برده است. داستان دوم (جايزه) که نام کتاب هم از آن برگرفته شده، درباره تلاش‌هاي پسر نوجواني است که به اميد اين‌که پدر برايش دوچرخه بخرد مي‌خواهد در امتحان نهايي مقطع ششم ابتدايي شاگرد اول کلاس شود اما تنگناهاي مالي اين اجازه را به پدر نمي‌دهد که به قولش وفا کند و براي پسرش دوچرخه‌اي بخرد. در پايان داستان پسر متوجه موقعيت پدر مي‌شود و با نوشتن نامه اي به پدرش اطلاع مي‌دهد که از خواستن دوچرخه منصرف شده است. آخرين داستان کتاب (دوستان) نيز سرگذشت نوجواني با نام يونس را روايت مي‌کند که به همراه خانواده‌اش از شهر شيراز به شهر تبريز مهاجرت کرده و هنگام حضور در مدرسه اين شهر با فضاي تازه و غريبه‌اي مواجه مي‌شود که تحمل آن برايش تا حدودي دشوار است. يونس زبان دانش‌آموزان تبريزي را که ترکي است بلد نيست و همين مساله باعث مي‌شود به سراغ يکي از دانش‌آموزان به نام مهدي برود که او هم اتفاقاً شيرازي و همزبان يونس است. مهدي دانش‌آموز بي انضباطي است و او باعث فرار چند روزه يونس از مدرسه مي‌شود اما بچه‌هاي مدرسه يونس را به سر کلاس بر مي‌گردانند و دوستي آن‌ها عمق بيشتري پيدا مي‌کند و يونس به مدرسه و دوستان جديد علاقه‌مند مي‌شود. سرشار در داستان‌هاي اين کتاب چنان با مهارت دنياي ذهني نوجوانان و فضاهاي آموزشي را ترسيم مي‌کند که خواننده خود را درست وسط ماجراهاي کتاب مي‌بيند. به همين خاطر، با آدم‌ها و اتفاقات اين داستان‌ها همراه مي‌شود.
شاید بپسندید
از این نویسنده
