گره (پر تهران نشر)

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
22

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب گره

خانم فریبا بر من منت گذاردید و مرا قابل دانستید بسیار خوشحال هستم. تلفن قطع شد و قرار شد فردا خانم فریبا را سر کوچه خوشبختی در ساعت 8 صبح ملاقات کنم... من دنباله داستان سه تفنگدار را ادامه دادم تا پاسی از شب گذشته به خواندن مشغولی بودم، در ضمن با خودم مرور می کردم در ملاقات با فریبا خانم خیلی مختصر و نرم نرمک از او بپرسم دلیل اینکه نوشته های (ژوزف ژرمانی) را در سطل زباله انداخته بودید. از روی چه احساس و دریافتی بوده. به او خواهم گفت: من نه شما را تا به امروز دیده ام و نه آن پسر را تا بحال دیده ام و نه احساسی به او در خودم پیدا کرده ام. تنها و فقط حس کنجکاوی من، مرا تهیج کرده بود فقط یک سوال از او بکنم که قانع کننده باشد و اگر نکته ای باشد و گره ای در کار (ژوزف ژرمانی) باشد باز کنم و آن دو را با هم آشنا کنم و واسطه عشق بین آنها باشم.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی