

بنانا براوا (موز وحشی)
ژوزه مائورو ده واسکونسلوس نويسنده برزيلي اگر در سه اثر معروفش درخت زيباي من، خورشيد را بيدار کنيم، روزينيا قايق من با رقت قلب به روياپروري هاي زيبا و لطيف شخصيت هايش مي پردازد، در بنانا براوا ضمن حفظ روح انسان دوستي مألوفش، خواننده را به دنياي ديگري مي برد. او گرچه در اين اثر باز هم افرادي رقيق القلب و داراي احساس ها و عواطف انساني مي آفريند، صحنه مهم رمانش محيط خشونت باري است که «جويندگان الماس» در هر زمان مي توانند پديد بياورند. براي نوشتن همين اثر بود که واسکونسلوس در حدود دو هزار کيلومتر در سر تائوي وحشي (منطقه خشک و تقريبا بي حاصل برزيل مرکزي) سفر کرد تا با جز به جز محيطي که مي خواست توصيف کند آشنا شود. آنگونه که خودش مي گويد وقتي در جست و جوي زندگي متفاوتي به اعماق سرتائو سفر مي کند، قلبش را در پاي درختي مي گذارد تا با اضطراب منتظر بازگشت صاحبش بماند و خودش چون ناظري بي طرف شاهد زندگي مرداني باشد که از ترحم به خود و ديگران بي خبرند. از اين رو ناگزير از خشونت بيان شخصيت هايش- که بابت آن پيشاپيش از خواننده خود عذرخواهي مي کند- الگو برمي دارد، اما در مقام توضيح مي گويد که اين تقليد عين، به حکم ضرورت صورت گرفته است، زيرا نرم کردن آن خيانت به واقعيت بوده است... ولي خواننده مي تواند نظرداوري کند که آيا او به راستي توانسته قلبش را جا بگذارد و با خود به اين سفر نبرد.

شاید بپسندید














از این مترجم













