ایستادن روبه روی عقربه های کج

انتشارات مرواريد منتشر کرد: نمي دانم چرا هر وقت سرم را ميگيرم زير دوش آب ياد پدرم مي افتم که شير آب داغ را باز ميکرد و به زور نگه ام مي داشت زير دوش آب داغ حمام عمومي،گردنم را محکم ميگرفت و اجازه نمي داد تکان بخورم،نگه ام مي داشت زير دوش آب داغ، مي سوختم و جرات نداشتم حرفي بزنم،تا چند روز تمام تنم ميسوخت،هروقت اعصابش از زندگي به هم ميريخت يا هر مشکلي برايش پيش مي آمد ميگفت وسايل حمام را آماده کنيم و برويم حمام،حتي اگر روزي دوبار ميشد.نميدانم چرا هر وقت سرم را ميگيرم زير دوش آب داغ ياد پدرم مي افتم.ياد آب داغ،ياد فشار دست هايش دور گردنم،ياد گريه هايش وقتي گردن من را بافشار زياد زير آب داغ نگه مي داشت.ياد خودم که مجبور بودم طاقت بياورم. فروشگاه اينترنتي 30بوک