جودت بیک و پسرانش

انتشارات نيماژ منتشر کرد: جودت بيک آهسته گفت:من هيچ وقت کاري به سياست نداشتم.من به عنوان يک تاجر نميتوانم اين را بفهمم که سياست براي من چه جور نفعي ممکن است داشته باشد. قبول قبول اين ها را مي دانم به من گوش بده اگر آزادي اي که آن ها ميخواهند بيايد تو چه ضرر ميکني؟با هيجان اما با اندکي نگراني اضافه کرد:هيچ هيچ ضرري نميکني جودت بيک تکرار کرد:من نميتوانم نفع سياست را ببينم اين طور فکر کني مسلما همه چيز را حل ميکني.اما اين طور نيست.زندگي اينجوري است؟اينجوري نيست.ميگويي برادرت را درک ميکني اما درک نميکني او چه ميخواهد؟آزادي،استقلال،غيره و...تو هم به اين فکر کن نميگويم کاري بکن فکر کن!فکر کني،درک ميکني!هيچ ئخم ترسناک نيست.اصلا ما براي چي زندگي ميکنيم؟فقط براي تجارت،براي پول در آوردن،مگر نه؟نيست!يک خانواده،يک خانه،بچه ها...به خاطر اين هاست!اما جايي که آزادي نباشد اين ها هم حد و مرز دارد.اگر همه چيز مثل آن جا اروپا آزاد باشد بد است؟زن هايمان مثل برده اند.تو رمضان آن هايي را که روزه نميگيرند مي کشندشان محکمه نه بدترينش،بدترينش اين است:به خاطر تمام اين قواعد و رسوم کهنه آن هايي که به کار تجارت مشغول اند مثل تو و من مسلمان نيستند،همه شان ارمني،يهودي و رومي اند.ببين حتي من هم تمام مسلمان نيستم تو تنها هستي فروشگاه اينترنتي 30بوک