چیزهایی که زیبایی شان پایدار نیست و خود ماندنی نیستند نه فقط با شوق و تشنگی، بلکه با اندکی درد و افسوس نگاه می کنیم.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ماهی منتشر کرد:
داستان دوست من (کنولپ) کتاب کوچکی است از هرمان هسه، یکی از درخشانترین نویسندگان آلمانینویس، که در سالهای دههی شصت میلادی در اروپا با استقبال شدید خوانندگان مواجه شد. کنولپ، قهرمان این داستان، رندی آزاده است و قلندری صحراگرد. در زندگی موفقیتی نصیبش نشده و در پایان عمر دستش از هر بضاعتی خالی است. «گمراهی» است که در دستگاه بیرنگ اما به قید قاعده درآمدهی کارگران و زحمتکشان وصلهی ناهمرنگی است و در نظام عبوس زندگیِ پرتلاش و حساب سوداگران جایی ندارد، اما در پشت نقاب شادی و بازیگوشی این صحراگرد خیالپرداز، که با روح ساده و کودکانهی خود همهجا برای مردم زحمتکش و سربهراه شهرها و دهات شادمانی و شادابی و برای کودکان و دختران بازی و بذله و دلدادگی ارمغان دارد، مرد دیگری نهفته است که تنها و بیخانمان است و به ولگردی و بیآرامی محکوم.
*متن برگرفته از مقدمهی کتاب، به قلم سروش حبیبی، است.
بریدهای از کتاب:
«من خیلی وقتها فکر میکنم زیباترین و ظریفترین آفریدهی خدا یک دختر باریکاندام زرینهموست. بعد میبینم اینطور نیست، چون بسیار پیش میآید یک دختر سیاهچشم مشکینمو زیباتر باشد. ولی باز بعضی وقتها فکر میکنم زیباترین و بهترین مخلوقات مرغ زیبایی است که انسان در بلندیهای آسمان آزادانه در پرواز میبیند و زمانی دیگر هیچ چیز برایم زیباتر از یک پروانه نیست، یک پروانهی سفید با گلهای سرخ به شکل چشم روی بالهایش، یا یک نیزهی نور خورشید نزدیک غروب، آن بالا میان ابرها، وقتی همه چیز میدرخشد اما چشم را نمیزند و همهچیز شاد است و معصوم به نظر میرسد.»
«درست است کنولپ، حق با توست. همهچیز اگر در ساعتی خجسته دیده شود، زیباست.»
«بله، ولی خیال من دست از ولنگاری برنمیدارد و باز خیال میکنم همه چیز در اوج زیبایی به نظر میرسد که لذت ما از دیدن آن با سایهای از غم یا هراس همراه باشد.»
«چطور؟»
«بله، من اینطور گمان میکنم. مثلاً یک دختر بسیار زیبا را در نظر بگیر. شاید اگر نمیدانستیم زیبایی و طراوتش عمری دارد و دختر زیبا بعد از مدتی پیر و پژمرده میشود و میمیرد، زیباییاش این جور دلمان را نمیلرزاند. اگر زیبایی چیزهای قشنگ جاودانه بود البته از دیدنشان خوشحال میشدیم، اما آنها را با همان بیصبری و اشتیاق نمینگریستیم و فکر میکردیم: خوب، این را که همیشه میشود دید، امروز نشد فردا. به عکس، چیزهایی که زیباییشان پایدار نیست و خود ماندنی نیستند نهفقط با شوق و تشنگی، بلکه با اندکی درد و افسوس نگاه میکنیم.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
چیزهایی که زیبایی شان پایدار نیست و خود ماندنی نیستند نه فقط با شوق و تشنگی، بلکه با اندکی درد و افسوس نگاه می کنیم.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
یاد شعر آوای گرگ ها و آوای سگها افتادم تو اون شعر هم گرگها آزاد و با زندگی سخت و فقیرانه مواجه هستن و سگ ها مرفع ولی در بند ارباب هستن. کنولپ هم مثل گرگ هاست آزاد ولی از فقر رنج میبره و از خدا غافل و خدا بهش میفهمونه بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش از دور خدا را میکرد