در مدتی که دیزی حرف می زد افسره طوری بهش نگاه می کرد که هر دختری دلش می خواد یه مردی یه وقتی تو زندگی نگاش بکنه.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ماهی منتشر کرد:
گتسبی بزرگ در 1925 منتشر شد؛ در آن هنگام منتقدان و مخاطبان چندان از این رمان استقبال نکردند. این رمان در نظر اول داستانی عاشقانه است. جی گتسبی، پسری فقیر از غرب میانه، عاشق دیزی فی، زنی از کنتاکی است که او را در بحبوحهی جنگ جهانی اول، در قامت افسری جوان، دیده بوده است. اما این رمان، که بسیاری آن را در زمرهی بزرگترین آثار ادبی قرن بیستم میشمارند، به توصیف دورانی میپردازد که فیتز جرالد خود آن را «عصر جز» مینامید؛ دورانی در سالهای پس از جنگ جهانی اول که زندگی پر زرق و برق و انحطاط اخلاقی و سرمایهداری افسارگسیخته و قاچاق مشروبات الکلی از جمله ویژگیهای آن بهشمار میرود. راوی داستان جوانی به نام نیک کاراوی است که در همسایگی گتسبی زندگی میکند و رابطهی خویشاوندی دوری هم با دیزی دارد. منتقدان نیک را نه فقط راوی داستان و یک تماشاچی بیگناه، بلکه وجدان اخلاقی کتاب میدانند.
فرانسیس اسکات فیتزجرالد در 24 سپتامبر 1896 در سنتپل (در مینسوتا) به دنیا آمد. او در سال 1911 به دبیرستانی در نیوجرسی و در سال 1913 به دانشگاه پرینستن رفت. در دانشگاه از لحاظ آکادمیک دانشجوی خوبی نبود و هرگز رسماً فارغالتحصیل نشد. پس از دانشگاه به خدمت ارتش درآمد، اما به جنگ اعزام نشد. در همین دوران با نویسندهای به نام زلدا سِئِر آشنا شد و به او دل باخت.
اسکات فیتزجرالد، بعد از خارجشدن از ارتش و جواب منفی شنیدن از زلدا، به نیویورک رفت و در حوزهی تبلیغات شروع به کار کرد تا پول کافی به دست بیاورد. سپس در سال 1919 به زادگاه خود برگشت و نگارش اولین رمانش به نام این سوی بهشت را به پایان رساند. در پایان همین سال انتشارات معتبر اسکریبنر اند سانز رمان او را پذیرفت و فیتزجرالد با ماکسول پرکینز که ویراستار این انتشارات بود رفاقت به هم زد.
فیتزجرالد که رمانش زیر چاپ بود و پیشپرداخت خوبی هم گرفته بود و داستانهای کوتاهش نیز چاپ میشدند و پول بیشتری درمیآورد، به نیواورلئان رفت تا هم به نوشتن ادامه بدهد و هم از زلدا خواستگاری کند. یک هفته بعد از انتشار موفقیتآمیز این سوی بهشت، زلدا و اسکات فیتزجرالد در نیویورک ازدواج کردند.
فیتزجرالد و همسرش در سال 1921 به اروپا رفتند و از فرانسه و ایتالیا و انگلستان دیدن کردند و بعد از بازگشت در سنتپل سکونت گزیدند و در همینجا تنها فرزندشان به دنیا آمد که دختر بود. در این دوره فیتزجرالد زیاد نوشت. در سال 1922 زیبا و نفرینشده و قصههای عصر جاز منتشر شدند.
در سال 1922 زن و شوهر به گریتنک نقل مکان کردند که منبع الهام وستاگ در رمان گتسبی بزرگ شد. در آوریل 1924 به فرانسه رفتند و فیتزجرالد نوشتن گتسبی بزرگ را شروع کرد. او در پایان تابستان 1924 متن رمان را برای پرکینز فرستاد و در زمستان 1924- 1925 آن را بازنویسی کرد. در آوریل 1925 گتسبی بزرگ منتشر شد. یک ماه بعد، فیتزجرالد با ارنست همینگوی دیدار کرد که این سرآغاز دوستی پر افتوخیزی شد که خیلی وقتها در آن صمیمیت تحتالشعاع جرّ و بحث قرار میگرفت. استقبال نهچندان گرمی که از گتسبی بزرگ شد (چه در عالم نقد و نظر و چه در عالم پول و فروش) فیتزجرالد را ناراحت کرد.
در سال 1927، فیتزجرالد کار برای سینما را شروع کرد، با این امید که مدت کوتاهی کار کند و پول کافی برای پرداختن بدهیها و شروع کردن پروژهی بعدی به دست بیاورد. خانواده به هالیوود نقل مکان کرد و فیتزجرالد پولی درآورد، اما در تابستان که به پاریس رفتند فیتزجرالد عمدتاً به اعتیاد خود به الکل میدان داد. در سال 1932، زلدا برای دومینبار دچار بههمریختگی عصبی شد و در درمانگاهی در بالتیمور بستری شد.
در سال 1934، با تکمیل نگارش و ویرایش لطیف است شب، این رمان فیتزجرالد به صورت پاورقی در اسکریبنرز مگزین چاپ و سپس یکجا منتشر شد. نویسندگان برجسته به فیتزجرالد میگفتند لطیف است شب بهترین کار اوست، اما نقادان و خوانندگان چنین نظری نداشتند. از همه مهمتر، همینگوی نظر مثبتی نداشت. فیتزجرالد سالهای 1934 و 1935را با اعتیاد سپری کرد. تنها مطالبی که ظرف چند سال بعد نوشت مقالههایی بودند که بعداً به صورت کتاب چاپ شدند. چند بار هم تلاش کرد رمان بنویسد اما بینتیجه بود.
در سال 1937 که زلدا گاهی بستری و گاهی هم مرخص میشد (و دخترشان هم در شبانهروزی بود) فیتزجرالد به هالیوود رفت که بیشتر کار کند و داستانهایی نیز بنویسد تا صورتحسابها را بپردازد. در این هنگام بود که شیلا گراهام را دید و با او صمیمیتی به هم زد که تا روز مرگ ادامه یافت. به گفتهی شیلا گراهام، این دو چهلودو ماه با هم زندگی کردند که فیتزجرالد فقط نه ماه آن را اعتیاد داشت. فیتزجرالد هر بار که به اعتیاد خود برمیگشت پرخاشگر و حتی خشن میشد. در تابستان 1939 با کارگزار خود به همزد و تعدادی داستان به نشریهی اسکوئایر فروخت. بخش اعظم آخرین قارون را که «رمان هالیوودی»اش بود نوشت و در دسامبر 1940 در آپارتمان شیلا گراهام سکته کرد و در چهلوچهارسالگی از دنیا رفت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک.
گتسبی بزرگ (The Great Gatsby) رمانی نوشتۀ اف.اسکات فیتزجرالد نویسندۀ آمریکایی است که در سال 1925 منتشر شد. سیر داستان رمان در لانگ آیلند نزدیک شهر نیویورک میگذرد و داستان دورانی است که فیتزجرالد خودش آن را دوران موسیقی جاز یا عصر جاز مینامد، دورهای که در دهۀ 1920 رخ داد و با رکود بزرگ پایان یافت. فیتزجرالد در این رمان تعاملات نیک کراوی راوی اول شخص داستان با میلیونر مرموز جِی گتسبی و وسواس گتسبی برای دیداری دوباره با معشوق سابقش، دیزی بوکانان را به تصویر کشیده است.
در ادامه این رمان معروف تاریخی و نویسندهاش را به شما معرفی خواهیم کرد. پس با ما همراه شوید.
رمان گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتزجرالد با ترجمۀ رضا رضایی یکی از آثار جاویدان و شاخص ادبی آمریکا است. این رمان یکی از صد کتاب برتر جهان است. فیتزجرالد گتسبی بزرگ را با الهام گرفتن از عشق دوران جوانیاش به ژینورا کینگ نوشت. ژینورا کینگ شخص سرشناسی بود که مهمانیهای پرشوری را در ساحل شمالی لانگ آیلند در سال 1922 برگزار میکرد و فیتزجرالد هم در آن مهمانیها حضور داشت. بعد از نقل مکان به ریویرای فرانسه، فیتزجرالد پیشنویس کامل گتسبی بزرگ را در سال 1924 تکمیل کرد. بعد آن را برای ویراستاری به نام مکسول پرکینز فرستاد که این ویراستار فیتزجرالد را قانع کرد تا در زمستان همان سال این اثر را اصلاح کند. بعد از اصلاحات، فیتزجرالد خودش از متن رمان راضی بود اما در مورد عنوان کتاب چندان مطمئن نبود و چندین جایگزین را برایش در نظر گرفت.
جلدنگارههای فرانسیس کوگات نیز بسیار فیتزجرالد را تحت تأثیر قرار داد و او جنبههایی از نقاشیهایش را در این کتاب گنجاند. مدرسهها و دانشگاههای سراسر جهان (در رشتۀ ادبیات) رمان گتسبی بزرگ را همانند یکی از رمانهای معیار تدریس میکنند. گتسبی بزرگ هنوز هم توجۀ مردم و فرهیختگان را به خود جلب میکند. برخورد فیتزجرالد در این رمان با طبقۀ اجتماعی، ثروت، نژاد، محیطگرایی و نگرش بدبینانهاش نسبت به رویای آمریکایی نظر بسیاری از محققان معاصر را به خود جلب کرده است. گتسبی بزرگ را عموماً یک شاهکار ادبی میدانند و آن را «رمان بزرگ آمریکایی» نامیدهاند.
در بهار سال 1922، نیک کراوی -فارغالتحصیل دانشگاه ییل از غرب میانه و کهنهسرباز جنگ جهانی اول- به شهر نیویورک میرود تا برای ادامۀ زندگی و پیدا کردن موقعیت جدید شغلی در آنجا زندگی کند. او یک خانۀ ییلاقی در دهکدۀ لانگ آیلند در کنار ملک مجلل آقای جِی گتسبی مولتی میلیونر مرموز اجاره میکند. این میلیونر مرموز مهمانیهای مجللی در ملکش برگزار میکند اما خودش در هیچکدام از آنها شرکت نمیکند. یک شب، نیک با یکی از بستگان دورش، دیزی بوکانان در شهر ایستاِگ شام میخورد. دیزی با تام بوکانان، ستارۀ سابق فوتبال ییل و دوست دوران دانشگاه نیک ازدواج کرده است. رابطۀ تام و دیزی با اینکه دختری هم دارند سرد است. این زوج اخیراً از شیکاگو به عمارتی نقل مکان کردهاند که درست در آن سوی خلیج املاک گتسبی قرار دارد.
در آنجا نیک به طور اتفاقی جردن بیکر را میبیند. جُردن یک آدم علاف گستاخ و قهرمان گلف و دوست دوران کودکی دیزی است. جُردن به نیک با اطمینان میگوید که تام، همسر دیزی معشوقهای دارد که با وقاحت تمام حتی به خانهاش تلفن میکند. آن شب نیک، گتسبی را میبیند که به تنهایی روی چمنهای جلوی خانهاش ایستاده و به چراغ سبز آن سوی خلیج خیره شده است. این جشنها و ریختوپاشهای بیمعنی گتسبی ابتدا برای نیک بیمعناست و به دیدۀ تحقیر به آن نگاه میکند اما کمکم خودش هم شروع به شرکت در مهمانیهای گتسبی میکند. گتسبی به او اعتراف میکند که دلیل اصلی برگزاری این جشنها دیزی است، که گتسبی دلباختۀ دیزی است و امید دارد شاید یک روز به طور اتفاقی دیزی در یکی از این مهمانیها شرکت کند. نیک ترتیبی میدهد تا گتسبی و دیزی با هم ملاقات کنند اما...
رمان گتسبی بزرگ بینشی بیانتها از ماهیت انسان را به نمایش گذاشته است. گتسبی مثالی فوقالعاده از این است که طبیعت انسان هیچوقت تغییر نمیکند. عیاشهای مهمانی گتسبی تفاوت چندانی با سرمایهداران و سرمایهگذارهای اواخر دهۀ 90 و اوایل دهۀ 2000 ندارند. اگر گتسبی الان زنده بود مهمانیهایش حتماً از تلویزیون پخش میشد و همه از آن حمایت میکردند و حتی در اینستاگرام هم بسیار معروف میشد. فیتزجرالد در گتسبی بزرگ زمانی حماسی در تاریخ را به نمایش گذاشته است. این رمان تا حدی بر اساس زندگی واقعی است. فیتزجرالد وقتی در دهۀ 1920 به لانگ آیلند نقل مکان کرد تمام این خوشگذرانیها و ثروتها را در اطراف خودش دید.
اف.اسکات فیتزجرالد با نام کامل فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد در 24 سپتامبر سال 1896 در آمریکا به دنیا آمد. فیتزجرالد داستاننویس و رماننویس آمریکایی است و درخشانترین رمانش گتسبی بزرگ است. زندگی خصوصیاش با همسرش زلدا هم در آمریکا و هم در فرانسه تقریباً به اندازۀ رمانهایش مشهور بود. فیتزجرالد تک پسر یک پدر ناموفق و اشرافی و مادری پُرانرژی و کوتهفکر بود. فیتزجرالد معمولاً احساسی دوگانه نسبت به زندگی آمریکایی داشت.
به نظرش زندگی آمریکایی در عین ابتذال، بسیار خیرهکننده بود. همچنین فیتزجرالد تخیلات شدیداً عاشقانهای داشت، چیزی که خودش زمانی آن را «حساسیت شدید نسبت به وعدههای زندگی» مینامید و مصمم بود تمام این افکار را در زندگی تجربه کند. در هر دو آکادمی سنت پل و نیومن آنقدر تلاش کرد تا منفور شد اما در دانشگاه پرینستون به تحقق رویای موفقیت و درخشانش نزدیک شد. در دانشگاه تبدیل به شخصیتی برجسته در زمینۀ ادبی شد و با ادموند ویلسون و جان پیل بیشاپ دوست شد که دوستیشان مادامالعمر بود. بعد عاشق ژینورا کینگ یکی از دختران زیبای همسن و سالش شد. بعد رابطهاش با ژینورا خراب و از دانشگاه پیرینستون نیز اخراج شد.
پاییز سال بعد دوباره به پرینستون برگشت اما تمام موقعیتهای رویاییاش را از دست داده بود. در نوامبر 1917 به ارتش پیوست و در جولای سال 1918 زمانی که در نزدیکی مونتگومری آلاباما زندگی میکرد با زلدا دختر قاضی دادگاه عالی آلاباما آشنا شد. آنها عمیقاً عاشق هم شدند و فیتزجرالد به محض اینکه توانست راهی نیویورک شد تا به موفقیت برسد و هر چه زودتر با زلدا ازدواج کند. آنجا نتوانست شغل خوبی برای خودش پیدا کند و زلدا نامزدیشان را بهم زد و فیتزجرالد برای تسکین دردش به مشروبات الکلی روی آورد. بعد دوباره به پرینستون برگشت تا رمانی که شروع کرده بود بازنویسی کند. رمانش در سال 1920 چاپ شد و او با زلدا ازدواج کرد.
کتاب «این سوی بهشت» باعث شهرت فیتزجرالد شد. اسمش در مجلات معتبر ادبی و پرطرفدار چاپ شد. این شکوفایی ناگهایی باعث شد مردم آن منطقه فیتزجرالد و زلدا را شاهزاده و پرنسس نسلشان بنامند. با اینکه آنها این القاب را دوست داشتند اما فیتزجرالد در پایان دومین رمانش به نام «زیبا و ملعون» نشان داد که چقدر از شهرت و این القاب میترسد. خانوادۀ فیتزجرالد (به همراه دخترشان فرانسیس متولد (1921) برای فرار از این زندگی در سال 1924 به ریویرا نقل مکان کردند. اندکی بعد از ورودشان به فرانسه، فیتزجرالد درخشانترین رمانش یعنی گتسبی بزرگ را به پایان رساند. تمام ماهیت خود فیتزجرالد در این رمان پیداست، جی گتسبی که فردی سادهلوح و اهل ایالات میانۀ غربی آمریکاست و در رویای آمریکایی زندگی میکند و راویاش نیک کراوی دلسوز که نجیبزادهای تحصیل کرده است.
دهۀ بعدی زندگی فیتزجرالدها ناآرام و ناراحت بود. فیتزجرالد دوباره شروع به نوشیدن کرد و همسرش زلدا به طور وحشتناکی شب و روز تمرین رقص باله میکرد. زلدا یکبار در سال 1930 دچار فروپاشی روانی شد و در سال 1932 نیز دوباره دچار مشکل روانی شد و هرگز کاملاً خوب نشد. فیتزجرالد نتوانست تا آخر سال 1934 کتاب «لطیف است شب» را به پایان برساند. این کتاب تکاندهندهترین کتاب فیتزجرالد است ولی فروش چندان موفقی نداشت. فیتزجرالد در سال 1940 سکتۀ قلبی کرد و زمینگیر شد. وی در همان سال در سن 44 سالگی از دنیا رفت و ده سال بعد از مرگش، دخترش تمام آثار او را به دانشگاه پرینستون اهدا کرد.
رضا رضایی (زادۀ 1335 ساری) و از سال 1360 تاکنون مترجم فعال ایران بوده است. وی در رشتۀ مهندسی مکانیک تحصیل کرده اما آن را رها کرد. این مترجم قبلاً عضو تیم ملی شطرنج بوده است. او به طور حرفهای آثار ادبی و بهخصوص ادبیات کلاسیک را ترجمه میکند. رضا رضایی همچنین آثار متعددی را در زمینههای علمی، ادبی و فلسفی ترجمه کرده و مقالههایی هم در همین حوزهها نوشته است. رضا رضایی از سال 1385 تا سال 1388 تمام آثار جین آستین را به فارسی ترجمه کرده که نشر نی آنها را چاپ کرده است. او همچنین آثار خواهران برونته را نیز ترجمه کرده است.
بعد از انتشار گتسبی بزرگ در آوریل 1925، منتقدان نسبت به گتسبی بزرگ نقدهای مطلوبی ارائه کردند. با اینحال برخی منتقدان ادبی معتقد بودند که این کتاب قابل مقایسه با رمانهای قبلی فیتزجرالد نیست. در مقایسه با رمانهای قبلیاش، گتسبی بزرگ فروش چندان چشمگیری نداشت و کمتر از 20000 نسخه تا اکتبر فروخت و فیتزجرالد که روی فروش این کتاب حساب کرده بود، ناکام ماند. وقتی نویسندۀ گتسبی بزرگ در سال 1940 در آستانۀ مرگ بود فکر میکرد نویسندهای شکستخورده است و آثارش به فراموشی سپرده خواهند شد. در طول جنگ جهانی دوم شورایی تشکیل شد که نسخههای رایگان کتابها را برای سربازان آمریکایی که در خارج از کشور خدمت میکردند ارسال میکرد. آن موقع بود که این رمان به شدت محبوب شد. خیلی زود گتسبی بزرگ تبدیل به یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ آمریکا شد.
زوال رویای آمریکایی در دهۀ 1920
در ظاهر این رمان داستانی عشقی نافرجام بین یک مرد و یک زن است. با اینحال موضوع اصلیاش دامنهای بسیار وسیعتر دارد و آنچنان عاشقانه نیست. درست است که تمام وقایع داستان طی چند ماه و در تابستان سال 1922 و در یک منطقۀ محدود جغرافیایی مجاور لانگ آیلند نیویورک اتفاق میافتد اما گتسبی بزرگ اندیشهای بسیار نمادین از کل آمریکای دهۀ 1920 است. به ویژه این رمان فروپاشی رویای آمریکایی در عصر رفاه بیسابقه و مادی آمریکا را نشان میدهد. فیتزجرالد دهۀ 1920 را به عنوان عصری با ارزشهای اجتماعی و اخلاقی رو به زوال نشان میدهد که بدبینی فراگیر، حرص و طمع و رویاهای توخالی و لذتهای بیسرانجام در آن مشهود است.
وقتی جنگ جهانی اول در سال 1918 به پایان رسید، نسل جوانان آمریکا که در جنگ شرکت کرده بودند به شدت سرخورده شدند چون شاهد کشتارهای وحشیانهای بودند و همین کشتارهای وحشیانه باعث شد که اخلاق اجتماعی ویکتوریایی آمریکای اوایل قرن بیستم مثل ریاکاریهای توخالی به نظر برسد. رشد سرسامآور بازار سهام بعد از جنگ هم منجر به افزایش ناگهانی و مستمر ثروت ملی و مادیگرایی شد چون مردم به طرز بیسابقهای شروع به خرج کردن پولهایشان کردند. هر کسی در آن زمان میتوانست ثروتمند شود اما اشراف آمریکایی -خانوادههایی با ثروث قدیمی- صنعتگران و دلالهای تازه به ثروت رسیده را تحقیر میکردند. بهعلاوه با تصویب اصلاحیۀ هجدهم در سال 1919 فروش الکل ممنوع شد و دنیای زیرزمینی پر رونقی را ایجاد کرد که فقیر و غنی در آن به دنبال مشروبات الکلی بودند.
فیتزجرالد شخصیتهای رمان را نماد این گرایشهای اجتماعی قرار داد. افرادی که در مهمانیهای گتسبی بزرگ شرکت میکنند نشانی از تقلای حریصانه برای کسب ثروتند. تقابل بین «پول قدیمی» و «پول جدید» در جغرافیای نمادین رمان نشان داده شده است. ایستاِگ نشانگر اشرافیت خود ساخته است. ثروت گتسبی بزرگ نمادی از ظهور جرایم سازمانیافته و قاچاق نوشیدنیهای الکلی است. طبق دیدگاه فیتزجرالد (و همانطور که نیک در فصل 9 توضیح میدهد)، رویای آمریکایی در اصل اکتشاف، فردگرایی و جستجوی خوشبختی است اما پول بادآورده و ارزشهای اجتماعی آرام آن را بر باد داده است.
سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 و سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را به این کتاب دادهاند.
در سال 1974 فیلمی با بازی میا فارو و بروس درن بر اساس رمان گتسبی بزرگ ساخته شد که موفقیت چندانی نداشت اما در سال 2013 با همکاری سینمای آمریکا و استرالیا فیلم دیگری بر پایۀ همین رمان ساخته شد. کارگردان این فیلم باز لورمن است و ستارگانی همچون لئوناردو دیکاپریو، توبی مکوایر، کری مولیگان و الیزابت دبیکی در آن به ایفای نقش پرداختهاند. با اینکه منتقدان نظرهای متفاوتی نسبت به این فیلم داشتند اما اکثراً از آن راضی بودند و حتی نوۀ فیتزجرالد گفت «اگر اسکات زنده بود به این فیلم افتخار میکرد.» در هشتاد و هشتمین دورۀ جوایز اسکار این فیلم نامزد دریافت جوایز بهترین طراحی صحنه و بهترین طراحی لباس شد و هر دو جایزه را از آن خود کرد.
خوانایی کتاب و روان بودن
گستبی بزرگ نه تنها روشنگر و فریبنده است بلکه به زیبایی نوشته شده است. فیتزجرالد در این رمان از طریق نمادگرایی پیچیده و شخصیتهای کامل و بینظیرش، افول اخلاق آمریکاییهای ثروتمند را به تصویر کشیده و با قلم طلاییاش شما را شیفتۀ داستان جِی گتسبی میکند.
مدت زمانی که طول میکشد بخوانی
خوانندهای با سرعت متوسط (250 کلمه در دقیقه) میتواند گتسبی بزرگ را طی 3 ساعت بخواند.
شرایط تهیه کتاب و مقایسه با نسخه صوتی و الکترونیکی
میتوانید کتاب گتسبی بزرگ اثر فیتزجرالد را با ترجمۀ شیوای رضا رضایی از فروشگاه اینترنتی سیبوک با تخفیف ویژه تهیه کنید.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
در مدتی که دیزی حرف می زد افسره طوری بهش نگاه می کرد که هر دختری دلش می خواد یه مردی یه وقتی تو زندگی نگاش بکنه.
به هوش که اومدم خودم را کاملا بی کس حس کردم. بلافاصله از پرستار پرسیدم که پسره یا دختره. وقتی بهم گفت دختره سرم رو برگردوندم و زدم زیر گریه. گفتم خیلی خب، خوشحالم که دختره. امیدوارم که خل باشه - واسه ی این که بهترین چیزی که یک دختر تو این دنیا می تونه باشه، همینه، یک خل خوشگل
نمی تونم برات بگم وقتی فهمیدم دوستش دارم چه قدر تعجب کردم. حتی مدتی امیدوار بودم ولم کنه ولی این کار رو نکرد. چون اونم منو دوست داشت. فکر می کرد من خیلی چیز سرم می شه برای این که چیزهایی که من می دونستم با چیزهایی که اون می دونست تفاوت داشت
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
خودم به شخصه از خوندن این کتاب خوشم نیومد ، ولی ترجمش ساده روان بود اما ضعف هایی هم در ترجمه دیده میشد مثل جمله بندی غلط ،
از اون رمان هاییه که دلت نمیاد زمین بزاریش ،عاشق گتسبی میشین با خوندنش❤️✨💖🌼
اینقدر ترجمه ضعیف،ناقص و جمله بندی ها اشتباه بود که معنی خیلی از جمله ها رومتوجه نمیشدم. انتظار نداشتم وقتی 10 تا کتاب یکجا می خرم مشاوره ای بابت ترجمه و ناشر و سایر موارد دیگه به من داده نشه.