نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نون منتشر کرد: لبخندی زد و به سمت درختان پسته نگاهی انداخت به نظرش آمد تلمبه خاموش شده است.انگار هیچ وقت صدایی از آن برنخاسته بود.آرام قدم بر می داشت.سنگین بود سنگین تر از هر زمانی و هرجایی دانستن رازی چنان بزرگ و هولناک شانه هایش رابه زیر انداخته و ضعیف کرده بود.جایی میان بودن و نبودن را دیده بود و حس کرده بود جایی میان بودن و نبودن را دیده بود و حس کرده بود و حالا داشت بر میگشت سفری تا عمق درد و فاجعه به ردیف منظم شمشادها که رسید نفسی تازه کرد دوباره پشت سرش را نگاه کرد خبری از میراث نبود کاش بر میگشت. صدای ساز و آواز قطع شده بود کم کم به روشنایی ریسه ها و لامپ ها نزدیک شد تک و توک آسیابادی ها را دید که در حال بیرون رفتن از عبارت بودند.سعی کرد تندتر راه برود.مطرب ه ا روی صندلی هایشان دمغ و بیحال نشسته بودند هامون روی صندلی اش نبود.پسرش کمال را هم آن اطراف نمی دید.به سرعت به طرف داخل عمارت دوید توی راهروی بزرگ فرشته را دیدکه همان طور ایستاده بود و چشم هایش سرخ بودند عبدالله راننده هامون دم در اتاق مخصوص او ایستاده بود و سیبیل هایش را میجوید سرش پایین بود فراز با فریادی صدایش کرد:عبدالله چی شد؟عبدالله شتابان به طرفش آمد و با بغض گفت:ارباب آقا ارباب..وسط مهمونی فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.