اگر آدم جور دیگری باشد محکوم به این است که تنها بماند.آنها با آدم بد می شوند.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر نیلوفر منتشر کرد:
«دنیای قشنگ نو» نمایانترین اثر هاكسلی است. بعضی از منتقدان طنز این كتاب را بیش از حد تلخ و تند میدانند. پرخاش توفندهای كه هاكسلی به صنعتگرایی دیوانهوار انسان امروز میكند، در عین حال هم امید او را به بشر و هم نومیدی او را از بشر نشان میدهد. به یك اعتبار در تحلیل آخر، این كتاب را باید خوشبینانه دانست زیرا با وجود تهدید همه جانبهای كه حیات بشر را احاطه كرده است، هاكسلی به بقای او اعتقاد دارد. از طرف دیگر شاید بتوان گفت كه هاكسلی «امروز» را هجو میكند نه آینده را. ناكجاآباد فردای او همین خرابآباد امروز ماست. «دنیای قشنگ نو» از اعقاب جمهوریت افلاطون است و به گفته یكی از ناقدان، هاكسلی اتوپیا را از آن جهت علم میكند كه دیگر هرگز علم نشود. آخرین سخنش این است كه امكان زیستن هست ولی اینگونه زیستن زندگانی نیست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شهروندان کتاب دنیای قشنگ نو از نظر ژنتیکی اصلاح شدهاند و جامعه بر هستۀ اجتماع، هویت و ثبات استوار است. در این دنیای قشنگ نو انسانها واقعاً به هر خواستهای که داشته باشند میرسند و روانشناسها در تلاشاند تا انسانها متحمل کوچکترین رنج روحی و جسمی نشوند. تکنولوژی و فناوریهای عظیمی مثل تولید مثل، یادگیری در خواب، دستکاری روانشناختی و شرطیسازی کلاسیک همگی با هم ترکیب شدهاند و این جامعۀ پادآرمانشهری را ساختهاند. اما با وجود تمام زیباییهای این دنیای قشنگ نو، کمکم با چهرۀ دیگر این جهان شاید نه چندان زیبا آشنا میشوید. تنها یک نفر این دنیای قشنگ نو را به چالش میکشد و آن هم قهرمان داستان است.
حوادث داستان کتاب دنیای قشنگ نو در سال 2540 میلادی رخ میدهند. هاکسلی در ابتدای رمان خواننده را با ماهیت علمی و تقسیمبندی جامعهاش آشنا میکند. خانواده و روابط خوانوادگی از این رمان حذف شدهاند و خواننده ابتدا با مرکز تولیدمثل لندن یا در واقع همان کارخانههای جوجهکشی آشنا میشود، جایی که کودکان را خارج از رحم میسازند و در واقع به منظور افزایش جمعیت دست به شبیهسازی زدهاند. سپس خواننده با سیستم طبقاتی این جهان آشنا میشود، جایی که شهروندان از همان دوران جنینی طبقهبندی میشوند تا به طبقۀ خاصی تعلق داشته باشند. این رمان را اغلب با رمان پادرآرمانشهری مشهور جورج اورول «1984» مقایسه میکنند.
نویسنده در کتاب دنیای قشنگ نو، دو دنیای متفاوت را به تصویر کشیده است. دنیایی که انسانها بر اساس علم و هوش برای خود ساختهاند و در آن سالم و شاد هستند و زندگی مرفهای دارند اما این دنیا به قیمت قربانی کردن فرهنگ، خانواده، هنر، دانش و مذهب به دست آمده است. نویسنده در رمان دنیای قشنگ نو دنیای سال 2540 میلادی را به تصویر کشیده است که همه آن را به ب.ف 632 میشناسند، ب.ف مخفف بعد از فورد است که به افتخار هنری فورد، مخترع آمریکایی تولید انبوه خط مونتاژ و وسیلۀ نقلیۀ موتوری مدرن نامگذاری شده است. او به طور گسترده مورد احترام مردم این جامعه است و مردم از او قدردانی میکنند.
دولت مرکزی در این دنیا کنترل همه چیز را به دست گرفته است. پیشرفت علم و تکنولوژی در این دنیا به نهایت رسیده است و بنابراین کارخانههای انسانسازی پدید آمدهاند. رمان با گشتوگذار در مرکز جوجهکشی و تهویۀ مرکزی لندن آغاز میشود که در آن مدیر، ایدههای بنیادی ثبات جامعه را توضیح میدهد. مردم در این کارخانهها به دنیا میآیند و سپس شستوشوی مغزی میشوند که از هر چیزی که به آنها محول میشود لذت ببرند. ردهبندیهای مختلفی در این دنیا وجود دارد که بر حسب هوش و کارایی ذهنی اجتماعی انسانهای تولید شده تنظیم میشود و جنینها به چند دستۀ آلفا، بتا، گاما یا اپسیلیون تقسیم میشوند. آلفاها از نظر هوش و ویژگی اجتماعی از همه بالاتر و برتر هستند. کتاب دنیای قشنگ نو داستان چند شخصیت را دنبال میکند که در کلان شهر لندن و در دنیای آرمانشهری روزگار میگذرانند. جامعۀ کتاب بر مصرفگرایی و سیستم اقتصادی مشترک تکیه کرده و سیستم سفت و سختی دارد.
«آقای فاستر در بخش تخلیه ماند. دی.اچ.سی. و شاگردانش داخل نزدیکترین آسانسور شدند و به طبقۀ پنجم رفتند. تابلو اعلان میکرد: شیرخوارگاه. بخشهای تربیت نئوپاولوفی. مدیر دری را گشود. وارد اتاقی بزرگ، لخت، خیلی روشن و آفتابگیر شدند. نیم دوجین پرستار سرگرم چیدن گلدانهای گلسرخ در یک ردیف طویل در کف اتاق بودند. شلوارها و ژاکتهایشان را اونیفورمهائی از ابریشم مصنوعی سفید تشکیل میداد، موهایشان را از نظر بهداشتی زیر کلاههای سفیدشان پنهان کرده بودند. گلدانهای بزرگ غرق شکوفه بودند، هزاران گلبرگ، شکفته و به لطافت حریر، مانند گونۀ کروبیان کوچک بیشمار، البته کروبیانی که در آن نور روشن بهچشم میخوردند، نهچندان سرخ چهره و آریایی، بل بهرنگ چینی، یا مکزیکی، یا پفکرده در اثر دمیدن بیش از حد در شیپورهای آسمانی، یا بهپریده رنگی مرده، بهپریده رنگی سفیدی بازمانده از مرمر. هنگامی که دی.اچ.سی. وارد شد، پرستارها راست ایستادند و متوجۀ او شدند. با لحنی مقطع گفت: «کتابها را باز کنید.» پرستارها بیسروصدا دستور را اطلاعت کردند. کتابها طبق معمول در فواصل گلدانهای گلسرخ باز شدند -ردیفی از کتابهای پرستاری بهقطع ربعی که هر یک از آنها آدم را به تماشای تصویری خوش آب و رنگ از وحوش یا طیور یا ماهیان میخواند.»
«بیرون عمارت، در باغ، ساعت ورزش بود. ششصد هفتصد پسر و دختر کوچک با بدنهای لخت در آفتاب گرم ژوئن، با جیغهای تیز روی چمن میدویدند، یا توپ بازی میکردند یا در دستههای دو سه نفری در میان بوتههای گل بیسروصدا چمباتمه میزدند. بوتههای گلسرخ غنچه کرده بودند. در انبوه درختان دو بلبل برای خود آواز میخواندند، یک قمری در میان درختان لیمو، خارج میزد. هوا از وزوز زنبورها و هلیکوپترها خوابآور شده بود. مدیر و شاگردانش اندکی ایستادند و بازی «نه سوراخی گریز از مرکز» را تماشا کردند. بیست بچه دور یک برج کرم استیل حلقه زده بودند. توپی را بالا میانداختند که روی سکویی که در نوک برج قرار داشت میافتاد و بهطرف داخل سرازیر میشد، روی صفحهای که بهسرعت دور خود میگشت، میافتاد و از میان یکی از روزنههای متعدد که بهصورت استوانه تعبیه شده بودند پرتاب میشد، و باید میگرفتندش. مدیر هنگامی که برگشتند متفکرانه گفت: «عجیب، عجیب است وقتی آدم فکر میکند که حتی در روزگار فورد بزرگ بیشتر بازیها جز با وسایلی از قبیل یکی دو تا توپ و چند تا چوب، و شاید هم یک تکه تور، انجام نمیگرفت، تصورش را بکنید چه حماقتی است که آدم اجازه بدهد مردم بازیهای عجیب و غریبی بکنند که هیچ ثمری ندارند جز اینکه میزان ابتلا به سل را بالا ببرند. دیوانگی است. امروزه روز «بازرسها» هیچیک از بازیهای جدید را مجاز نميدانند مگر اینکه ثابت بشود دستکم بهاندازه پیچیدهترین بازیها بهوسایل احتیاج دارند.» حرفش را برید.»
«آسانسور پر بود از مردانی که از بخش تعویض آمده بودند، و از ورود لنینا با سر تکان دادنها و لبخندهای دوستانۀ فراوان استقبال بعمل آمد. لنینا دختر محجوبی بود و تقریباً با تمام آنها یکی دو شب را گذرانده بود. همچنانکه جواب سلامشان را میداد با خود میاندیشید که آنها پسرهای نازنینی هستند. پسرهای جذاب! با وجود این آرزو میکرد که کاش گوشهای جرج ادزل بهآن بزرگی نبود (نکند در متر 328 یک خرده پاراتیروئیدش زیاد شده بود؟) و در حالیکه به بنیتوهوور مینگریست، نمیتوانست فراموش کند که وقتی لباسهایش را میکند بیش از حد پشمالو بود. با نگاهی که از یادآوری موهای سیاه فرفری بنیتو کمی مغموم شده بود سربرگرداند و در یک گوشه چشمش به اندام کوتاه و باریک و چهرۀ مالیخولیایی برنارد مارکس افتاد. «برنارد!» بهطرف او رفت «دنبالت میگشتم.» صدایش با وجود وزوز صعود آسانسور واضح بود. دیگران با کنجکاوی دور و بر خود را پاییدند.»
دنیای قشنگ نو یکی از شاهکارهای ماندگار و تأثیرگذار دنیای ادبیات است. این کتاب تکاندهنده میتواند همزمان هم دنیای جدید و باورنکردنیای را به خواننده نشان دهد و هم او را با داستانی تلخ از این دنیای قشنگ نو همراه سازد.
آلدوس هاکسلی در سال 1894 به دنیا آمد و در سال 1963 از دنیا رفت. او نویسنده و فیلسوف انگلیسی بود که تا زمان مرگ تقریباً 50 کتاب داستانی، غیرداستانی، مقاله، روایت و شعر از او منتشر شد. او در یک خانوادۀ برجسته به دنیا آمد و در کالج بالیول آکسفورد تحصیل کرد و مدرک کارشناسیاش را در رشتۀ ادبیات انگلیسی اخذ کرد. او در اوایل کارش داستانهای کوتاه و شعر منتشر میکرد و پیش از آنکه شروع به نوشتن سفرنامه، داستانهای طنز و فیلنامه بکند، سردبیر مجلۀ ادبی شعر آکسفورد بود.
هاکسلی را یکی از برجستهترین روشنفکران آن زمان میدانستند، او 9 بار نامزد دریافت جایزۀ ادبیات نوبل شد و در سال 1962 برندۀ جایزۀ انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان شد. هاکسلی صلحطلب بود و به فلسفۀ عرفانی و جهانگرایی علاقه داشت و این موضوعات را در آثار خود نیز نشان میداد. او اواخر عمر خود را در ایالات متحده گذراند و از سال 1937 تا زمان مرگش در لسآنجلس زندگی کرد.
از دیگر آثار او که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «زرد کرومی (تابستان خاموش)»، «جزیره» و «شیاطین شهر لودون» اشاره کرد.
کتاب دنیای قشنگ نو از زمان انتشار بارها ممنوع شد. این کتاب از سال 1990 در فهرست 100 کتاب برتر ممنوعه و چالشبرانگیز انجمن کتابخانههای آمریکا قرار گرفت.
کتاب دنیای قشنگ نو از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
- در سال 1999 انتشارات کتابخانۀ مدرن این کتاب را در فهرست 100 رمان برتر انگلیسی زبان قرن بیستم قرار داد.
- در سال 2003 رابرت مککرام که برای مجلۀ آبزرور مینوشت، کتاب دنیای قشنگ نو را در رتبۀ 53 «صد رمان برتر تمام دوران» قرار داد.
- این رمان در نظرسنجی بیگریدِ بیبیسی رتبۀ 87 را کسب کرد.
- یکی از صد کتاب فهرست «100 کتاب قرن لوموند»
- جزء لیست برترین رمانهای انگلیسی گاردین
- برندۀ جایزۀ «آکادمی هنر و ادبیات» آمریکا
- دنیای قشنگ نو عنوانی است که نویسنده آن را از نمایشنامۀ طوفان شکسپیر گرفت و در بخشهای پایانی داستان نقلقولهایی از نمایشنامههای متفاوت شکسپیر ذکر کرده است.
- تاکنون دو فیلم سینمایی با نام دنیای قشنگ نو ساخته شده است، یکی از این فیلمها به کارگردان برت برینکروف در سال 1980 اکران شد و دیگری در سال 1998 به کارگردانی لسلی لیبمن.
بیش از صد سال از چاپ اولین نسخۀ رمان دنیای قشنگ نو میگذرد و این کتاب همچنان پرفروشترین کتاب دنیا است.
نشر نیلوفر کتاب دنیای قشنگ نو از آلدوس هاکسلی را با ترجمۀ سعید حمیدیان منتشر کرده است.
آلدوس هاکسلی در دوران سیاسی بسیار متزلزل یعنی بین دورۀ جنگ جهانی اول و دوم زندگی میکرد و برای همین هم به ایدۀ ثبات (یعنی قربانی کردن دموکراسی) گرایش پیدا کرد و هم از آنچه هر نوع سلطهای میتوانست به همراه داشته باشد وحشت داشت. او در دهۀ 20 به ایالات متحده رفت و از دیدن دورۀ خروشان مصرفگرایی و مهمانیهای بیحدومرز به وحشت افتاد. برای همین کتاب دنیای قشنگ نو، رمانی متفاوت شد که هنوز پس از صد سال میتوان تفسیرهای مختلفی از آن داشت. با اینکه این کتاب در سال 1932 منتشر شد اما دههها جلوتر از زمان خود است و نشان میدهد یک آرمانشهر در آینده چگونه میتواند باشد.
اگر سرعت مطالعهتان 250 کلمه در دقیقه باشد، حدوداً 4 ساعت و 48 دقیقه طول میکشد تا کتاب دنیای قشنگ نو را بخوانید.
- کتاب ما اثر یوگنی زامیاتین است. این کتاب در سال 1920 نوشته شد اما بهخاطر دیدگاههای ضد انقلابی تا سال 1988 منشر نشد. کتاب ما، داستانی پادآرمانشهری است، داستانی که در آینده اتفاق میافتد و دربارۀ شهری است که از شیشه ساخته شده تا بتوان در آن همه چیز را کاملاً تحت نظر داشت. آدمها هم به جای نام تنها یک شماره دارند و زندگی روند مداومی را با دقتی ریاضیوار دنبال میکند، رفتار افراد نیز بر اساس منطق و فرمول و معادلهها ایجاد شدهاند. جورج اورول کتاب 1984 را تحت تاثیر این کتاب نوشت.
- خلع شدگان اثر اورسولا کی.له گوئین نویسندۀ کتابهای علمی-تخیلی است. نویسنده در این کتاب آرمانشهر، دنیاهای خیالی و سیارههایی ناشناخته و آیندۀ بشری را به تصویر کشیده است. داستان کتاب در سیارۀ اوراس میگذرد و 170 سال از بهپا خاستن اودو میگذرد. اودو به دنبال برابری انسانها و همکاری آنها در ادارۀ امور بود اما در نهایت در زندان جان میبازد اما پیروانش قوی میشوند و در نهایت دولت حاضر میشود آنها را به قمری برساند که در آن بتوانند آرمانشهرشان را بسازند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
اگر آدم جور دیگری باشد محکوم به این است که تنها بماند.آنها با آدم بد می شوند.
ما در برابر خدایان چنانیم که مگس ها در برابر کودکان شرور، آنان ما را به خاطر تفریح خاطر خودشان می کشند.
هرچه استعدادهای آدم بیشتر باشد، قدرتش در گمراه کردن زیادتر است.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
قلم بسیار قوی و دقیق و پر از مطلب نویسنده و ترجمه بسیار خوب این اثر عالی رو بوجود آورده. لحظات بسیار خوبی رو با این کتاب پشت سر گذاشتم...
بیخود نیست که جزو 10 رمان برتر قرن بیستم شده. من واقعا لذت بردم مخصوصا دو فصل آخر و مکالمه بین وحشی و بازرس در مورد موجودیت خدا