نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر معین منتشر کرد:
با غرش چرثقیلها و هژده چرخهها از تو رختخواب میپریدیم و تازه آفتاب زده بود که میرفتیم و سایه دیوار مینشستیم و نگاه میکردیم که کاگران آبیپوش، با کاسکتنهای سفید آهنی که نور خورشید را باز میتافت، تو تلهپستها وول میخوردند. آفتاب که پهن میشد، خنکای صبح میمکید. حالا دیوار آجری شکری رنگی، رودخانه را از ما بریده بود و زخم زرد رنگ میدان نفتی پشت خانههای ما، سر باز کرده بود و دویده بود تو کوچهها و دو رشته لوله قبر اندود، مثل دو مار نر و ماده، از حاشیه انبوه نخلهای دور دست خزیده بود و آمده بود تو میدانگاهی و پایههای چوبی مالیده به نفت، مثل چوبههای دار، جابهجا تو خیابان بزرگ شهر کوچک ما نشسته بود و گازرکها، روسیمها میلرزیدند…
و شب که پدرم از قهوهخانه برگشت، لبولوچهاش آویزان بود و به خواج توفیق که ازش پرسید «چه بود» گفت «میخوان خونهها رو خراب کنن. . میگن برا اداره بازم زمین میخوان…» (از متن کتاب صفحه ۱۱۲)
فروشگاه اینترنتی ۳۰بوک
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، به شما پیشنهاد میکنیم کتاب عشق و چیزهای دیگر را نیز بخوانید.
...
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
من دوست نداشتم ... بر عکس نوشته های دیگر محمود که عالی اند البته دو سه تا داستان خیلی خوب داشت اما در مجموع به زائری زیر باران نمی رسید