

انتشارات اختران منتشر کرد: تو در عدن هستي. جايي که جايي نيست ولي اگر نبود نميشد گفت که نيست! در تاريکي يا روشنايي يا جايي موهوم و من در اين دخمهي تنگ ديگر گيج نميزنم.احساس ميکنم سوسک شدهام.با همهي وجودم ميفهمم سوسک شدن يعني چه، دارم عادت ميکنم مثل مرغک سهروردي در اين قفس خو کنم. تا چون تو با شعبدهي زمان اخت شوم.ايوب شوم. اگر که بشود.اگر که بتوانم.دارم زور ميزنم.دارم سعي ميکنم تا مثل تو تن ندهم به پريدن،هرچند اين جا،جايي براي پريدن ندارم،نيست.اگر هم باشد من نميدانم کجا هستم. توي زيرزمينم يا بالاي يکي از طبقات؟ فقط ميدانم بايد نگذارم که بيشتر از اين فرو بروم در سياهي،نگذارم تا فراموش شوم.مثل تو که فراموش شدهاي.تو را فراموش کردند.فراموشت ميکنيم.حتا اگر نخواهي که فراموش شوي.حتا اگر فراموشي را همپاي سکوت باور نداشته باشي. و بگويي سکوت وجود ندارد. بعد از کشف صدا،سکوت آبستن صداست و صدا آبستن سکوت.حالا لااقل از چانه افتادي و ميتواني با پروانهها و سايهها و سيبها و... بازي کني و هي با تفنگ در دهانت شليک کني و هي نميري و هي بميري و هي زنده شوي و... . فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













