تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ملیکان منتشر کرد:
می‌دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشت می‌سپری؟
یه جورایی بهت خوشامد می‌‌گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می‌اومد.به‌زودی می‌توانستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می‌رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون‌قدری بی‌رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
«من فکر کردم دیگه دنیا واقعاً تموم شد. حس می‌‌کردم دیگه هیچ‌وقت، هیچ اتفاق خوبی نمی‌افته. حس می‌‌کردم هرگز دیگه به زندگی طبیعی برنمی‌گردم. غذا نمی‌خوردم. بیرون نمی‌‌رفتم. نمی‌‌خواستم هیچ‌کی رو ببینم. اما من زنده موندم پل. در‌نهایتِ تعجب، به زندگی برگشتم و زندگی... خب... زندگی دوباره برام قابل معاشرت شد.»
«انجام کار اشتباه فقط برای اولین‌بار سخته، بعدش دیگه عادی می‌شه.»
نشر میلکان
مدتها در کتابخونه ام بود تا بخونمش.ولی بعد خوندنش تو ذهنم ماندگار شد بسیار زیبا
فصل اول کتاب به مراتب جذاب تر از فصل دومه و در فصل دوم افت میکنه و خیلی کش میاد ولی سانسور خیلی زیادی داشت که گاهی باعث گیجی میشد و ترجمه هم ایراداتی داشت در کل بد نبود
بسیار زیبا و لذت بخش حتما بخونیدش♥