نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات اساطیر منتشر کرد:
مولانا در سراسر مثنوی بی همتای خود هر قصه و مضمونی را وسیلهٔ بیان افکار بلند خود قرار میدهد. این کتاب به شرح چهار داستان مثنوی مولانا میپردازد. پوپک، شیدای خام، آهنگ فریب و ناشنوایان عناوینی است که برای این چهار داستان انتخاب شدهاند.
در پوپک به شرح داستان هدهد و سلیمان میپردازد. منشأ اصلی این داستان، به صورتی که مولانا آورده است، بدرستی معلوم نیست ولی از آنجا که موضوع داستان بیان قضا و قدر است مأخذ آن به روایت گوناگون نقل شده است.
در شیدای خام به بحث دربارهٔ آن مرد که در یاری بکوفت، میپردازد :
«آنکه در یاری بکوفت، از درون گفت کیست؟ گفت منم، گفت چون تویی در نگشایم، هیچکس را از یاران نشناسم که او من باشد.»
مأخذ این داستان به درستی معلوم نیست ولی اساس آن باید مبنای آداب و رسوم اسلامی باشد که پشت در انا(من) نباید گفت و کمال دوستی نزد اهل طریقت آنست که به دوست خود تواند گفت: یا انا(ای من).
در آهنگ فریب به بحث دربارهٔ داستان فروختن خر صوفی مسافر برای سفره و ترانهخوانی و سماع میپردازد. داستانی است از برخورد یک صوفی سادهٔ مسافر با جمعی از صوفیان دروغین.
در ناشنوایان به بحث دربارهٔ داستان آن مرد کر که به عیادت همسایهٔ بیمار میرود میپردازد. این داستان گویی ساخته و پرداختهٔ خود مولانا باشد، زیرا در نوشتههای سخنوران پیش از مولانا یا همزمان او، روایتی بدین مضمون پیدا نشده است. موضوع داستان حکایت مردی است ناشنوا که به عیادت همسایهٔ خود که در بستر بیماری است، می رود. از آنجا که مردی است با انصاف قبول دارد که کر است و گفت و شنود او با بیمار چندان آسان نخواهد بود، پس پرسشهایی را که بنابر معمول در این موارد از بیمار میکنند، از پیش با خود در میان میگذارد و از راه قیاس گمان میکند که از جنبش لب بیمار، مضمون پاسخهای او را به پرسشهای خود درخواهد یافت. از این روی، سؤال و جوابها را پیش خود تمرین میکند. آسوده دل، نزد بیمار میرود. پرسشهای خود را، یک به یک به همان ترتیب که از پیش اندیشیده بود، میگوید. بیمار هم، که گرفتار درد خویش بود و آمادگی پرس و جو نداشت، پاسخ هایی درست بر خلاف آنچه بیمارپرس پیش خود اندیشیده بود، بیان میکند ... و دیداری که قرار بود برای دلجویی و خشنودی باشد به رنجیدگی و آزردگی میانجامد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.