قهوه تقدیر

انتشارات شادان منتشر کرد: تا وقتي در ميان آن ديوارهاي نه چندان بلند هستيم حس يک زنداني را داريم با هزار نقشه‌براي فرداي بيرون از آن‌جا ولي آن هنگام که به رفتن از سر اجبار نزديک و نزديک‌تر مي‌شويم ترسي مبهم تمام وجود آدمي را فرا مي‌گيرد درست همانند زندانيان خو کرده به زندان خويش مي‌دانستيم که آن روز فرا خواهد رسيد... و رسيد اما نمي‌دانستيم که چه در زندگي بي‌تجربه مانده‌ايم و خبر نداشتيم که ديگران چگونه ما را مي‌نگرند: يا از روي ترحم و دلسوزي، يا دوري و فاصله گزيدن! تا ميان آن ديارهاي نه چندان بلند هستي هزار بار نقشه يافتن گمشدگانت را مرور مي‌کني اما وقتي زمانش مي‌رسد دست‌هايت سست مي‌شوند، پاهايت مي‌لرزند و مي‌فهمي که سرنوشت، بي‌دليل تو را ميان آن ديوارهاي بلند تقدير نگذاشته همچون لکه‌هاي بر جاي مانده درون فنجان قهوه به نام تقدير! فروشگاه اينترنتي 30بوک