

صبحانه در تیفانی (جیبی)
انتشارات ماهي منتشر کرد:
ترومن کاپوتي صبحانه در تيفاني را در سال 1958 منتشر کرد. اين رمانِ کوتاه داستانِ هالي گولايتلي، دختر جواني ساکن نيويورک، را روايت ميکند که انگار نه شغلي دارد و نه خانوادهاي و زندگياش را با مردان در کافهها و بارها و رستورانها ميگذراند. هالي گولايتلي مشهورترين شخصيتي است که ترومن کاپوتي، نويسندهي بزرگ امريکايي، خلق کرده، همچنين در تاريخ ادبيات امريکا هم يکي از مشهورترين شخصيتها محسوب ميشود. نثر کاپوتي در صبحاني در تيفاني در اوج پختگي است، تا آنجا که اين رمان کوتاه موجب شد نورمن ميلر، نويسندهي همنسل کاپوتي، او را «کاملترين نويسندهي نسلش» بنامد. اقتباس سينمايي بليک ادورادز از صبحانه در تيفاني بيش از پيش بر شهرتش افزود. ادري هپبورن در اين اقتباس نقش هالي گولايتلي را بازي کرده و آن را به يکي از بهيادماندنيترين شخصيتهاي تاريخ سينما بدل کرده است.
ترومن کاپوتي، با نام اصلي ترومن پرسونز، در سال 1924 در شهر جنوبي نيواورلئان امريکا به دنيا آمد. چهار ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند. مادر کمسنوسالش او را به يکي از بستگانش در شهر کوچک مونروويل در ايالت آلاباما سپرد تا بزرگش کند. هارپر لي، که بعدها با کتاب کشتن مرغ مقلد يکي از مشهورترين نويسندگان امريکا شد، همسايهي آنها بود. آن دو از همان سالهاي خردسالي با هم دوست شدند و بيش از سي سال نزديکترين دوستان هم بودند. ترومن کودکي تنها بود و از پنجسالگي شروع کرد به يادگيري خواندن و نوشتن. در نُهسالگي به نيويورک رفت تا با مادرش و همسر دوم او جوزف کاپوتي، که متولد کوبا بود، زندگي کند. در همين زمان بود که نام خود را به ترومن کاپوتي تغيير داد. ترومن از هشتسالگي داستان کوتاه و اولين داستانش را در يازدهسالگي در مجلهاي محلي منتشر کرد. از نوزدهسالگي به بعد، داستانهاي کوتاهش هم در مجلههاي ادبي معتبر و هم در مجلههاي پرمخاطب چاپ ميشد. در همين سالها بود که چندين جايزه را از آن خود کرد، از جمله جايزهي اُهنري در سال 1948. در همين سال، اولين رمانش با عنوان صداهاي ديگر، اتاقهاي ديگر منتشر شد. رمان پرفروش شد و کاپوتي مشهور. در دههي پنجاه، چند رمان ديگر نوشت و همينطور چند فيلمنامه و نمايشنامهي موزيکال. سال 1958 رمان کوتاه صبحانه در تيفاني را منتشر کرد. شخصيت اصلي اين داستان، هالي گولايتلي، مشهورترين شخصيتي شد که کاپوتي خلق کرده. خبري سيصدکلمهاي در روزنامهي نيويورکتايمز الهامبخش کاپوتي براي نوشتن کتاب بعدياش شد. قاتلاني ناشناس، با انگيزهاي نامعلوم، همهي اعضاي يک خانواده را در شهري کوچک در ايالت کانزاس ميکشند. کاپوتي بلافاصله همراه هارپر لي به آن شهر رفت تا صحنه را از نزديک ببيند و با اهالي شهر گفتوگو کند. اين ماجرا چند سالي کاپوتي را به خود مشغول کرد. او چندين ماه در آن شهر کوچک بهسر برد. نهايتاً در سال 1966، هفت سال بعد از حادثه، در کمال خونسردي را منتشر کرد که خودش آن را «رمان واقعي» ميناميد. خوانندگان و منتقدان استقبال فوقالعادهاي از کتاب کردند و مدتها در فهرست پرفروشها بود. در کمال خونسردي هنوز هم دومين کتاب جنايي غيرداستاني پرفروش تاريخ است. کاپوتي بعد از اين کتاب عملاً رمان ديگري منتشر نکرد، گرچه هميشه ميگفت مشغول نوشتن مهمترين اثر زندگياش است. او که به يکي از مشهورترين چهرههاي نيويورک تبديل شده بود، بيشتر وقتش را به نوشخواري در مهمانيهاي شبانه و شرکت در برنامههاي تلويزيوني ميگذراند. هر چه زمان ميگذشت، بيشتر اسير الکل و مواد مخدر ميشد و درنهايت هم در سال 1984 و در سن پنجاهونُهسالگي از دنيا رفت.
بهمن دارالشفايي، مترجم زبان انگليسي، متولد 1359 در تهران و دانشآموختهي رشتهي مهندسي صنايع در دانشگاه صنعتي شريف است. در کارنامهي دارالشفايي، علاوه بر ترجمهي کتاب، فعاليت مطبوعاتي و ساخت فيلم مستند هم به چشم ميخورد. دارالشفايي از سال 1382 فعاليت مطبوعاتي خود را با همکاري در ضميمهي روزنامهي همشهري (همشهري جهان به سردبيري محمد قوچاني) آغاز کرد و بعد از آن چند سالي در سرويس بينالملل روزنامه شرق مشغول به کار بود. او همچنين فيلمهاي مستند کوتاهي دربارهي فرهاد مهراد و آريل دورفمان، نويسندهي شيليايي، ساخته است.
فروشگاه اينترنتي 30بوک


شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













