

نایب کنسول
انتشارات اختران منتشر کرد: زن گداي کتاب، جوانهزني است رانده مادر، سالک راهي صعب،. يکه و تنها در جغرافياي هجر و همواره در جوار آب و تالاب، در گمگشتگي و از دستشدگي، ميرسد به جلگه پرندگان، به کوير هستياش. در پي طعام است، طعمه هم ميشود، تن هم ميسپارد، با جاني کاسته. گرسنه است، ماهي خام سق ميزند، ميجود، ميليسد. با آن حفره زخم پا گاهيخواهان پيدا ميکند، عابري، جاشويي، صيادي، در ربطي فارغ از همخواهي. حامله است. نوزاد را ميبخشد به بانوي غريبه، به قصد ريشه گرفتن در آسياي زادگاه. پرسوناژ نامعيني است زنگدا، بينام، بر خلاف مکانهاي کتاب که تعين دارند و در چند وجهي زمانهاي برنهاده و نيز در تنيدگي با ساختار گسيخته-پيوسته داستان صفت هم مييابند، نام-صفت ميشوند. نايب کنسول سگکش، پرسوناژ ديگر کتاب، به نوعي آينگي زنگداست؛ و همتاي لل (در کتاب شيدايي لل.و.اشتاين، برآمده از نظم تقابلي پرسوناژ، نظمي که شالوده بافت روايت در اين دو کتاب نيز هست.) زن ديگري هم در کتاب هست، انماري اشترتر (نقش تقابلي زنگدا) با مردهاي محفلياش، نافلان ذکور حاشيه روايت. زنگدا، به رسم خود، مدام در ستيز است با سرگذشت و سرنوشت ناعادلانه گريبانگير شدهاش. پيتر مورگان، راقم کتاب، در حضور ما مينويسد که جوانهزن سرگشته، همتاي تجزيه شده سرزمين هند جذام، هند داغدار از استعمار در آن راه دراز نوا سر ميدهد، حزين، در سوداي خام باتام بانگ: با تاتام بانگ بانگ...و آنماري اشترتر در جزيره محفل ميخوابد. خوشخيال. ميخوابد. فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













