یک پرونده کهنه

انتشارات آموت منتشر کرد: پنج نفر بودند: يک سرهنگ ستاد، يک سرگرد فراري، يک سروان اخراجي و دو نفر شخصي. دور يک ميز گرد قديمي با چند صندلي لهستاني و يک چراغ سقفي حبابدار که نور اندکي به اتاق مي‌پاشيد. پرده‌ها را کشيده بودند. نمي‌دانستند که بيرون برف‌ريزي شروع به باريدن کرده. زمستان سختي بود. دايم برف مي‌باريد. همه‌جا يخ زده بود، حتي شاخه‌هاي درختان يخ زده بودند و از آن‌ها قنديل‌هاي بلورين آويزان بود. هرشب چند پرنده يخ مي‌زدند وزير شاخه‌ها مي‌افتادند، اما کسي به آن‌ها نگاه نمي‌کرد... . فروشگاه اينترنتي 30بوک