کوایدان (حکایت اشباح)

(5)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
333

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب کوایدان

انتشارات نفیر منتشر کرد: صدای گام‌های سنگینی که از ایوان بالا می‌آمدند به گوشش خورد. پاها با شتاب سنجیده نزدیک شدند، کنارش توقف کردند. سپس برای دقایقی طولانی که در آن هویچی حس می‌کرد کل بدنش دارد با تپش قلبش می‌لرزد سکوتی عمیق همه جا را فرا گرفت. سرانجام صدای خشنی در نزدیکی‌اش زیر لب سخن گفت: «بیوا که این‌جاست، اما از بیوانواز فقط دو گوش می‌بینم!...پس به این خاطر است که او پاسخی نمی‌دهد: او دهانی ندارد که با آن سخن بگوید و جز گوش‌هایش چیزی از او باقی نمانده است...اکنون همین گوش‌ها را برای اربابم می‌برم تا گواه این باشد که دستورات همایونی تا آخرین حد ممکن اجرا شده‌اند...» در آن لحظه هویچی حس کرد گوش‌هایش را انگشتانی آهنین محکم گرفته و از جا می‌کنند! با این‌که درد شدیدی داشت، هیچ فریادی از او برنخاست. گام‌های سنگین از ایوان پایین رفتند. وارد باغ شدند، از جاده عبور کردند و متوقف شدند. فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی