دختری که ماه را نوشید (پرتقال)

کتاب دختری که ماه را نوشید از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.

کتاب دختری که ماه را نوشید از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.

دختری که ماه را نوشید کتابی فانتزی اثر کلی بارن هیل نویسندۀ آمریکایی است و در سال 2016 منتشر شد. این کتاب در سال 2017 برندۀ مدال نیوبری شد. دختری که ماه را نوشید داستان دختری به نام لونا است که به دست جادوگری به نام زان بزرگ می‌شود، لونا که تصادفی قدرت‌های جادویی پیدا کرده است حالا باید قبل از این‌که خیلی دیر بشود یاد بگیرد که چطور قدرت‌های جادویی خود را کنترل کند. دختری که ماه را نوشید پرفروش‌ترین کتاب سال 2016 نیویورک تایمز شد.

«کتابی جذاب و خواندنی... دختری که ماه را نوشید به اندازۀ آثار کلاسیک مثل پیتر پن یا جادوگر شهر اُز هیجان‌انگیز و چند لایه است.» - نیویورک تایمز ریویوز

«یک فانتزی زیبا دربارۀ دختری که پس از این‌که جادوگری او را از مرگ نجات می‌دهد و اشتباهی به او نور مهتاب می‌دهد مملو از جادو می‌شود.» - مجلۀ پیپل (مردم)

«کتابی جذاب، جادویی و خیره‌کننده ... این کتاب مملو از افسانه و جادو است و شخصیت‌های شوم و دوست داشتنی، عناصر جادویی و داستان‌سرایی قوی آن هر کسی را مجذوب می‌کند.» - کایرکاس ریویوز

«کتابی غنی با خطوط داستانی متعدد که خواننده را در تعلیق نگه می‌دارد، کتاب شخصیت‌هایی الهام‌بخش، جذاب و فراموش‌نشدنی دارد و هر کسی از خواندن آن لذت خواهد بُرد.» - بوک‌لیست

دختری که ماه را نوشید یک کتاب فانتزی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده اما عمق داستان، حوادث جذاب و داستانی چند لایه آن را به یک کتاب خواندنی برای تمام سنین تبدیل کرد. کلی بارن‌هیل سعی کرده تا با داستانی فانتزی به خوانندگان نشان دهد که دروغ، شر و خباثت عاقبت خوشی نخواهد داشت و همچنین اهمیت اتحاد را به مخاطبین نشان دهد و یادآور شود که حتی در سخت‌ترین شرایط نباید دست از تلاش کشید. اگر به داستان‌های جادویی، افسانه‌ای و فانتزی علاقه‌ دارید خواندن این کتاب زیبا را از دست ندهید.

«بزرگان با دهان باز به او خیره شدند. نمی‌توانستند باور کنند. هیچ‌کس برای یک بچۀ نفرین‌شده نمی‌جنگید. در واقع تا الان کسی چنین کاری نکرده بود. این میان، فقط آنتین شروع به گریه کرد و بعد تمام سعی‌اش را کرد تا اشک‌هایش از چشم بزرگانی که در اتاق بودند، پنهان بماند. گرلاند سریع فکری به ذهنش رسید. روی صورت پرچاله‌چوله‌اش نگاهی مهربان نشاند. کف دست‌هایش را به مادر نشان داد تا ثابت کند قصد آزار ندارد؛ هر چند پشتِ لبخندش داشت دندان‌هایش را به‌ هم فشار می‌داد و از این همه ابرازِ محبت کم مانده بود دیوانه شود. «دختر بیچاره، ما که بچه رو واسه خودمون نمی‌خوایم.» گرلاند با آرام‌ترین صدایی که می‌توانست حرف می‌زد: «جادوگر اونو می‌گیره. ما فقط داریم کاری رو که بهمون گفته، اجرا می‌کنیم.» صدای نامفهومی از گلوی مادر بیرون آمد، از اعماق سینه‌اش، مثل صدای خرسی خشمگین.»

«نگهبان‌ها کاربلد، آرام و به‌شدت سنگ‌دل بودند. در عرض چند دقیقه زن را گرفتند، بستند و بردند. پژواک فریادهای زن در تمام آن شهر ساکت شنیده می‌شد، تا اینکه او را به برج بردند، درِ چوبی بزرگش را بستند و دیگر صدا قطع شد. زن را آنجا زندانی کردند. از سوی دیگر، بچه را به گرلاند سپردند. بچه اول کمی گریه کرد، ولی بعد توجه‌اش به صورت و خطوط و چروک‌های گرلاند جلب شد. نگاهی جدی به او انداخت؛ نگاهی آرام، جست‌وجوگر و نگران، جوری که گرلاند سختش بود سمت دیگری را نگاه کند. کودک موهای فرفری مشکی و چشم‌های سیاه داشت، و صورتی درخشان مثل چوب جلاخورده. وسط پیشانی‌اش یک ماه گرفتگی بود به شکل هلال. مادرش هم ماه‌گرفتگی مشابهی داشت. مردم می‌گفتند این ویژگی، آدم‌ها را خاص می‌کند.»

«بچه را رها کردند در حالی‌که با اطمینان می‌دانستند جادوگری وجود ندارد. هیچ‌وقت وجود نداشته است. آنجا فقط یک جنگل خطرناک بود. یک جادۀ ریسمانی که سال‌ها بزرگان به آن چسبیده بودند و نسل‌ها بود که با این ترفند از زندگی‌شان لذت می‌بردند. جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساخته‌شده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگی‌شان در غباری غمناک می‌گذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکم‌رانی به همین‌ها نیاز داشتند. هرچند ناخوشایند بود، ولی کاری برایش نمی‌کردند. از میان درخت‌ها که می‌گذشتند، صدای گریۀ بچه را می‌شنیدند. ولی خیلی زود صدای گریه جایش را به صدای آرام مرداب،‌ آواز پرندگان و ضربه‌های دارکوب‌ها به تنۀ درختان جنگل داد.»

دختری که ماه را نوشید داستان مردم شهر پروتِکتُریت است، شهری که همه آن را با نام شهر غم‌ها می‌شناسند. این شهر قبل از وقایع داستان به عنوان پناهگاهی امن برای پناهندگانی ساخته شد که از دست ویرانی آتشفشان فرار می‌کردند. اما این شهر آن‌قدرها که به‌نظر می‌رسد امن نیست. ادارۀ این شهر به دست شورای بزرگان و خواهران ستاره است که در یک برج عظیم زندگی می‌کنند و دانش زیادی دارند که از اشتراک گذاشتن آن با مردم شهر خودداری می‌کنند. این انجمن و خواهران ستاره به رهبری خواهر ایگناتیا، برای برانگیختن ترس و وفاداری مردم شایعه‌ای در شهر پخش کرده‌اند، که یک جادوگر شیطانی در جنگل و باتلاقی دورتر از شهر زندگی می‌کند و تا زمانی دست به تخریب شهر نمی‌زند که هر سال یک نوزاد تازه متولد شده را برایش در جنگل بگذارند. اما این قصه کاملاً تخیلی است، البته جادوگری در جنگل زندگی می‌کند اما این جادوگر بسیار مهربان است. نام این جادوگر زان است و او هر سال نوزادان رها شده را پیدا می‌کند و آن‌ها را به شهرهای امن‌تر و شادتر می‌برد تا والدینی مهربان آن‌ها را بزرگ کنند و در حین رفتن به شهرها آن‌ها را با نور ستارگان تغذیه می‌کند. تا این‌که یک سال زان نوزادی خاص را پیدا می‌کند، این نوزاد چنان زان را محسور می‌کند که حواسش پرت می‌شود و به طور تصادفی به جای نور ستاره، به او نور مهتاب می‌دهد و حالا نوزاد قدرت‌های جادویی دارد. او نام نوزاد را لونا می‌گذارد و تصمیم می‌گیرد خودش او را بزرگ کند و پس از مدتی قدرت جادویی لونا که هم برای خودش و هم اطرافیان خطرناک شده است را با جادویی خاص مهر و موم می‌کند اما این جادو فقط تا سیزده سالگی لونا دوام می‌آورد و بهای آن بسیار گزاف است.

• کتاب سفر به انتهای دنیا اثر جودی لین اندرسون کتابی هیجان‌انگیز و عجیب دربارۀ دختری به نام گریسی است. شهر گریسی مدام مورد هجوم موجودات ناشناخته و هیولاها قرار می‌گیرد. مردم معتقدند در دور دست‌ها شهری رؤیایی وجود دارد که امن است. تا این‌که یک روز ابر سیاهی که به اعتقاد اهالی شهر نشانه‌ای از وقوع یک حادثۀ تلخ و مرگبار است بالای سر خانۀ گریسی نمایان می‌شود و گریسی برای رهایی از این سرنوشت سیاه و نجات خانواده‌اش، راهی سفر می‌شود تا بتواند شهر رؤیایی را پیدا کند.

• کتاب قرنطینه اثر جنیفر ای.نیلسن داستان دنیایی است که بیماری مهلک و کشنده‌ای در آن شیوع پیدا می‌کند. آنی ملز شخصیت اصلی داستان است که او نیز به این بیماری مبتلا می‌شود و او را به یک جزیره می‌فرستند تا قرنطینه شود و باقی عمرش را در این شهر بگذراند اما آنی متوجه می‌شود که این جزیره رازی مخوف دارد.

• کتاب کتابخانه‌ی ارواح اثر ریچارد دنی نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب ماجرای یک پسر بچۀ عجیب به نام سانتیاگو است که می‌فهمد توانایی‌های خارق‌العاده‌ای دارد و می‌تواند با مرده‌ها حرف بزند. او تلاش می‌کند تا ارواح شیطان‌صفت را از بین ببرد و در این میان درگیر ماجراهای مختلفی می‌شود.

• کتاب خانه‌ای روی پل اثر پادما ونکاترامان که داستان دو خواهر فراری به نام‌های ویجی و روکو است که در خانه اوضاع بسیار بدی دارند. آن دو از خانه فرار می‌کنند به امید این‌که بتوانند یک خانۀ جدید و امن برای خود پیدا کنند اما وارد دنیای بی‌رحم و آدم‌های بی‌تفاوتش می‌شوند.

• کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد اثر اکسی اوه نویسندۀ آمریکایی-کُره‌ای است که در سال 2022 منتشر شد. این داستان تخیلی و شگفت‌انگیز، داستان مردمی است که کنار دریا زندگی می‌کنند و هر سال برای این‌که گرفتار طوفان‌های مرگبار و خشم خدای دریا نشوند، دختری را قربانی دریا می‌کنند. تا این‌که مینا برای نجات برادرش و نامزدش، خودش را به دریا می‌اندازد و زیر دریا با حقایق عجیب و باورنکردنی‌ای روبه‌رو می‌شود.

• کتاب دختر مهتاب رمانی فانتزی و عاشقانه از نویسندۀ اهل مالزی سو لین تن است که در سال 2022 منتشر شد. این کتاب اولین رمان نویسنده است و او رمان را با الهام از داستان‌های اساطیر چینی و افسانۀ الهۀ ماه اثر چانگ نوشت. دختر مهتاب داستان دختری به نام شینگ‌یِن است که نمی‌داند چه قدرت‌هایی دارد تا زمانی که مجبور می‌شود برای رهایی مادرش قوی باشد و به تنهایی از پس مشکلاتش بربیاید.