%10


دفعات مشاهده کتاب
727
علاقهمندان به این کتاب
1
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
2
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات مهرگان خرد منتشر کرد:
داستاني که نميتوانيد فراموشش کنيد.
نيويورک تايمز
پشت درهاي بسته داستان انتخابها و اشتباهات ماست. داستان زندگيهاي ما وراي ظاهري به غايت بينقص.
خانم بي.اي پاريس ماجرايي جنايي و روانشناسانه را سر راست و شسته رفته اما جذاب تعريف ميکند. طوري که ترس و تعليق ماجرا گريبانتان را ميگيرد و رهايتان نميکند.
پشت درهاي بسته داستان زواياي پنهان روح انساني پيچيده با پليدي و نيکي است که از ميان بازيهاي کلامي نويسنده و از زبان شخصيتها بيان ميشود.
با گريس (قهرمان داستان) ميخنديد و همراهش ترس را در رگهايتان احساس ميکنيد. و در نهايت با خودتان ميگويد پشت تمام درهاي بستهي دنيا، داستان و رازي براي روايت هست.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786008067283
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
345 صفحه
نوبت چاپ
2
وزن
340 گرم
سال انتشار
1400
معرفی کتاب پشت درهای بسته اثر بی.ای پاریس
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
کتاب پشت درهای بسته از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
کتاب پشت درهای بسته از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
جوایزی که کتاب پشت درهای بسته از آن خود کرده است:
• نامزد دریافت جایزۀ بهترین رمان رازآلود و تریلر سال 2016 به انتخاب کاربران گودریدز
• برندۀ جایزۀ طلایی نیلسن در سال 2017
• برندۀ جایزۀ پرفروشترین کتاب تریلر سال 2016
• برندۀ جایزۀ پلاتینیوم نیلسن برای پرفروشترین کتاب بریتانیا
• برندۀ جایزۀ طلایی نیلسن در سال 2017
• برندۀ جایزۀ پرفروشترین کتاب تریلر سال 2016
• برندۀ جایزۀ پلاتینیوم نیلسن برای پرفروشترین کتاب بریتانیا
معرفی رمان پشت درهای بسته:
پشت درهای بسته نخستین رمان بلند بی.ای پاریس نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی است که در سال 2016 منتشر شد. پاریس این رمان را با تأثیر از زندگی مشترک دوستی نوشت که ازدواجش برایش شکبرانگیز بود. کتاب پشت درهای بسته پس از انتشار پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز و ساندی تایمز شد. این کتاب به 40 زبان ترجمه شد و بیش از 3.5 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفت.
واکنشهای جهانی به رمان پشت درهای بسته:
«کتاب پشت درهای بسته اولین کتابی بود که باعث شد موهای تنم سیخ بشود. این داستان تریلر هم ناراحتکننده و هم اعتیادآور است آنقدر که تمام شب بیدار میمانید تا کتاب را به هر قیمتی تمام کنید.» - مری کوبیکا نویسندۀ کتاب دختر خوب
«امکان ندارد بتوانید این کتاب را پس از به دست گرفتن زمین بگذارید. کتاب پشت درهای بسته یک تریلر روانشناختی هیجانانگیز است.» - بوکلیست
«امکان ندارد بتوانید این کتاب را پس از به دست گرفتن زمین بگذارید. کتاب پشت درهای بسته یک تریلر روانشناختی هیجانانگیز است.» - بوکلیست
چرا باید رمان پشت درهای بسته را بخوانیم؟
پشت درهای بسته یک رمان معمایی و هیجانانگیز روانشناختی دربارۀ یک زوج است که ظاهر و باطن زندگیشان بسیار با هم متفاوت است. نویسنده میخواهد در این داستان به خواننده نشان بدهد که ظاهر و باطن زندگی مردم ممکن است بسیار فرق داشته باشد بنابراین بهتر است به هر چیزی که میبینیم یا میشنویم اعتماد نکنیم یا حسرت زندگی بهظاهر شادِ دیگران را نخوریم. اگر به رمانهای معمایی علاقه دارید حتماً کتاب پشت درهای بسته را بخوانید.
جملات درخشانی از کتاب پشت درهای بسته:
«بطری شامپاین به پیشخان مرمری آشپزخانه برخورد میکند و از جا میپرم. به جک خیره میشوم، امیدوارم متوجه نشده باشد چقدر مشوشم. رد نگاهم را میزند و لبخندی تحویلم میدهد. در حالیکه دستانم را گرفته من را بهسوی جایی که مهمانانمان منتظر هستند، هدایت میکند. وقتی از سالن رد میشویم گلهای لیلیومی را میبینم که دایان و آدام برای باغمان هدیه آوردهاند. گلها چنان رنگ صورتی زیبایی دارند که امیدوارم جک جایی بکاردشان که بتوانم از پنجره اتاق خوابم تماشایشان کنم. تنها با فکر کردن به باغ، اشک از اعماق وجودم میجوشد ولی فوری اشکهایم را فرو میخورم. امشب باوجوداین همه کار لازم است حواسم جمع اینجا و زمان حال باشد. توی اتاق نشیمن در شومینهی آنتیک آتش بهآرامی میسوزد. در ماه مارس هستیم اما هوا هنوز سوز دارد و جک دلش میخواهد مهمانانمان تا حد امکان احساس آسایش کنند. روفوس تحسینکنان میگوید: «خونهتون واقعاً بینظیره. مگه نه استر؟» من روفوس و استر را نمیشناسم. تازه به محله آمدهاند و امشب اولین باری است که همدیگر را میبینیم. این ملاقات اول باعث شده عصبیتر از قبل بشوم؛ اما نمیتوانم ناامیدی جک را تحمل کنم بنابراین لبخندی زورکی روی صورتم نقش میبندد؛ دعادعا میکنم آنها از من خوششان بیاید. استر جواب لبخندم را نمیدهد، پس حد میزنم آدم توداری باشد اما نمیتوانم ملامتش کنم.»
«دایان بقیه را تحریک میکند و میگوید که سوفلهها زود از دهان میافتند. مهمانها نوشیدنیها را تمام میکنند و به سمت میز میروند. بههرحال استر در نیمهراه میایستد تا نگاه دقیقتری به «سوسکهای شبتاب» بیندازد و زمانی که جک بهجای آنکه از استر بخواهد پشت میز بنشیند به او ملحق میشود، نفسی از آسودگی میکشم چرا که سوفلهها هنوز آماده نیستند. اگر پشت میز نشسته بودند از فرط استرس به خاطر تأخیر احتمالاً اشکم درمیآمد؛ بهخصوص که جک شروع به توضیح دادن درباره تکنیکهای مختلفی میکند که برای کشیدن نقاشی به کار بردم. وقتی که بالاخره پنج دقیقه بعد مهمانها همه، پشت میز مینشینند، سوفله کاملاً پختهاند. درحالیکه دایان حیرتزدگی خود را ابراز میکند جک از آنسوی میز به من لبخند میزند و به همه میگوید که در ضمن بسیار باهوش هم هستم. در طول چنین بعدازظهری است که دلیل در دام عشقِ جک افتادن دوباره بهیادم میآید. جکِ جذاب، سرگرمکننده و باهوش دقیقاً بلد است چه بگوید و چطور حرف بزند. استر و روفوس تازهواردند و جک اطمینان پیدا میکند که مکالمهی ما در حین خوردن سوفله به نفع آن زوج باشد. دایان و آدام را ترغیب به افشای اطلاعات درباره خود میکند تا به دوستان جدیدمان کمک بشود. اطلاعاتی نظیر اینکه کجا خرید میکنند و چه ورزشهایی انجام میدهند.»
«یادآوری خاطرات، لبخند را به لبم میآورد و مأیوسانه آرزو میکنم ای کاش زندگی هنوز ساده و معصومانه بود. ادامه میدهم: «گرچه مردم عموماً لذت میبردند و از تماشای مایلی که بهتنهایی میرقصید شاد شدند اما میتونستم ببینم که چند نفری ناراضی بودند و میدونستم باید یه کاری بکنم. شاید باید از مایلی بخوام سرجاش برگرده؛ اما بخشی از وجودم به هیجان اومده بود چون...» استر میان حرفم میپرد: «خواهرت چند سالشه؟» لحظهای مکث میکنم و تمایلی به رویارویی با واقعیت را ندارم: «هفده سال. تقریباً هجده سال.» استر ابروانش را بالا میاندازد. «پس توی سنیه که میخواد جلب توجه کند.» نه نیست؛ فقط... خب باید دنبال جلب توجه باشه. منظورم اینه که معمولاً مردم بلند نمیشن توی پارک برقصن، مگه نه؟ استر ظفرمندانه به مهمانان دور میز نگاه میکند. همه از نگاه به چشمان او پرهیز میکنند، نمیتوانم برای استر احساس تأسف نکنم.»
«دایان بقیه را تحریک میکند و میگوید که سوفلهها زود از دهان میافتند. مهمانها نوشیدنیها را تمام میکنند و به سمت میز میروند. بههرحال استر در نیمهراه میایستد تا نگاه دقیقتری به «سوسکهای شبتاب» بیندازد و زمانی که جک بهجای آنکه از استر بخواهد پشت میز بنشیند به او ملحق میشود، نفسی از آسودگی میکشم چرا که سوفلهها هنوز آماده نیستند. اگر پشت میز نشسته بودند از فرط استرس به خاطر تأخیر احتمالاً اشکم درمیآمد؛ بهخصوص که جک شروع به توضیح دادن درباره تکنیکهای مختلفی میکند که برای کشیدن نقاشی به کار بردم. وقتی که بالاخره پنج دقیقه بعد مهمانها همه، پشت میز مینشینند، سوفله کاملاً پختهاند. درحالیکه دایان حیرتزدگی خود را ابراز میکند جک از آنسوی میز به من لبخند میزند و به همه میگوید که در ضمن بسیار باهوش هم هستم. در طول چنین بعدازظهری است که دلیل در دام عشقِ جک افتادن دوباره بهیادم میآید. جکِ جذاب، سرگرمکننده و باهوش دقیقاً بلد است چه بگوید و چطور حرف بزند. استر و روفوس تازهواردند و جک اطمینان پیدا میکند که مکالمهی ما در حین خوردن سوفله به نفع آن زوج باشد. دایان و آدام را ترغیب به افشای اطلاعات درباره خود میکند تا به دوستان جدیدمان کمک بشود. اطلاعاتی نظیر اینکه کجا خرید میکنند و چه ورزشهایی انجام میدهند.»
«یادآوری خاطرات، لبخند را به لبم میآورد و مأیوسانه آرزو میکنم ای کاش زندگی هنوز ساده و معصومانه بود. ادامه میدهم: «گرچه مردم عموماً لذت میبردند و از تماشای مایلی که بهتنهایی میرقصید شاد شدند اما میتونستم ببینم که چند نفری ناراضی بودند و میدونستم باید یه کاری بکنم. شاید باید از مایلی بخوام سرجاش برگرده؛ اما بخشی از وجودم به هیجان اومده بود چون...» استر میان حرفم میپرد: «خواهرت چند سالشه؟» لحظهای مکث میکنم و تمایلی به رویارویی با واقعیت را ندارم: «هفده سال. تقریباً هجده سال.» استر ابروانش را بالا میاندازد. «پس توی سنیه که میخواد جلب توجه کند.» نه نیست؛ فقط... خب باید دنبال جلب توجه باشه. منظورم اینه که معمولاً مردم بلند نمیشن توی پارک برقصن، مگه نه؟ استر ظفرمندانه به مهمانان دور میز نگاه میکند. همه از نگاه به چشمان او پرهیز میکنند، نمیتوانم برای استر احساس تأسف نکنم.»
تحلیلی بر رمان پشت درهای بسته:
پشت درهای بسته یک تریلر روانشناسانه است که در عین سادگی و به دور از پیچیدگی، داستانی از احساسات و عواطف انسانی بهویژه ترس و نفرت را به تصویر کشیده است. این کتاب داستانی از انتخابهای انسانها است، انتخابهای بیمطالعهای که گاهی زندگی را برایمان به جهنمی مجسم تبدیل میکند. این کتاب روایتی برگرفته از زوایای تاریک ذهن انسان است و در فضایی نقل شده است که دو عنصر ترس و تعلیقِ میان گذشته و حال خواننده را درجا میخکوب میکند. زوجی به ظاهر بینهایت خوشبخت شخصیتهای اصلی این رمان را تشکیل میدهند، غافل از اینکه قدرت حرفهای محبتآمیزشان بیش از حد تصور است. از همان ابتدای داستان بازی روانی نویسنده با کلمهها شروع میشود و به مرور آنچه پشت در پنهان شده است، آشکار میگردد.
خلاصۀ رمان پشت درهای بسته
شاید در اطراف خود زوجی مانند جک و گریس را بشناسید. جک خوشقیافه و ثروتمند است و گریس جذابیت و ظرافت دارد. جک وکیل است و تابهحال هیچ پروندهای را نباخته است و ظاهراً یک همسر نمونه است؛ گریس یک زن خانهدار بیعیب و نقص است که آشپزی و باغبانیاش حرف ندارد و به خواهر کوچکترش میلی که به سندرم داون مبتلا است عشق میورزد. او و جک آخر هفتهها به دیدن میلی در مدرسهاش میروند و او به زودی هجدهساله میشود و قرار است پس از آن با جک و گریس زندگی کند. با اینکه آنها تازه ازدواج کردهاند اما بهنظر همه چیز دارند. شاید بخواهید از آنها متنفر باشید، اما نمیتوانید. راحتی و آسایش این زوج در خانهشان و مهمانیهایی که با دستودلبازی در آن برگزار میکنند، همه را شیفتۀ خود میکند. زمانی که این زوج را بهتر بشناسید به این نتیجه میرسید که جک و گریس جدا نشدنیاند و بعضی شاید بگویند آنها واقعاً عاشق هم هستند و به عشق واقعی رسیدهاند. در عینحال چیزهایی میبینید که برایتان سؤال برانگیز میشود. مثلاً زمانی که میفهمید گریس هیچگاه جواب تلفن را نمیدهد یا تلفن همراه ندارد شگفتزده میشوید. یا برایتان سؤال میشود که چرا گریس هیچوقت بیرون نمیآید با اینکه حتی سرکار نمیرود. یا شاید از خودتان بپرسید چطور چنین غذاهای خوشمزه و عالیای میپزد اما خودش اینقدر لاغر مانده است. یا اینکه چرا زمانی که از خانه بیرون میرود هیچ چیزی، حتی یک خودکار با خود نمیبرد. یا چرا تمام پنجرههای طبقۀ پایین میلههای فلزی دارند... تمام اینها باعث میشود بعد از تمام شدن مهمانی از خودتان بپرسید واقعاً پشت درهای بستۀ این خانه چه میگذرد؟
اگر از خواندن کتاب پشت درهای بسته لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• فروپاشی جدیدترین اثر بی.ای پاریس نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی است. فروپاشی نیز یک رمان معمایی در مورد معلم جوانی به نام کساندرا است که پس از عبور از جادهای جنگلی شاهد قتلی میشود که در آنجا صورت گرفته و زندگیاش پس از مشاهدۀ این صحنه دگرگون میشود.
• مرا بازگردان اثر دیگری از بی.ای پاریس نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی است. این رمان دربارۀ یک زوج به نامهای فین و لیلا است که هنگام سفر در بزرگراه توقف میکنند و زمانی که فین برمیگردد دیگر هیچ اثری از لیلا نمیبیند و دیگر هیچوقت او را نمیبیند تا چند سال بعد زمانی که فین قصد دارد با زن دیگری ازدواج کند. در آن زمان نامهها و وسایل مرموزی از لیلا به دستش میرسد و کسی هم تلفنی به او خبر میدهد که لیلا پیدا شده است. اما لیلا این همه سال کجا بوده است؟
• کتاب هیچ وقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان است. او که پیش از این نیز رمانهای روانشناختی جذابی نوشته بود، این بار شما را به دلِ عمارتی میان طوفان میکشاند. داستان کتاب در مورد زوجی به نام تریشیا و ایتن است که تازه ازدواج کردهاند و به دیدن عمارتی میروند که آدرین هیل روانشناس معروف چهار سال پیش در آن زندگی میکرده و بعد به طرز مرموزی ناپدید میشود. طوفان این زوج را در عمارت گیر میاندازد و تریشیا کمکم به رازهای مخوف این روانشناس پی میبرد.
• مرا بازگردان اثر دیگری از بی.ای پاریس نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی است. این رمان دربارۀ یک زوج به نامهای فین و لیلا است که هنگام سفر در بزرگراه توقف میکنند و زمانی که فین برمیگردد دیگر هیچ اثری از لیلا نمیبیند و دیگر هیچوقت او را نمیبیند تا چند سال بعد زمانی که فین قصد دارد با زن دیگری ازدواج کند. در آن زمان نامهها و وسایل مرموزی از لیلا به دستش میرسد و کسی هم تلفنی به او خبر میدهد که لیلا پیدا شده است. اما لیلا این همه سال کجا بوده است؟
• کتاب هیچ وقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان است. او که پیش از این نیز رمانهای روانشناختی جذابی نوشته بود، این بار شما را به دلِ عمارتی میان طوفان میکشاند. داستان کتاب در مورد زوجی به نام تریشیا و ایتن است که تازه ازدواج کردهاند و به دیدن عمارتی میروند که آدرین هیل روانشناس معروف چهار سال پیش در آن زندگی میکرده و بعد به طرز مرموزی ناپدید میشود. طوفان این زوج را در عمارت گیر میاندازد و تریشیا کمکم به رازهای مخوف این روانشناس پی میبرد.
دربارۀ بی.ای پاریس: نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی

بی.ای پاریس در سال 1958 در انگلستان به دنیا آمد. او نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی است که عمدتاً در ژانر معمایی و روانشناختی مینویسد. او از مادری فرانسوی و پدری ایرلندی به دنیا آمد و دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد. پس از پایان تحصیلاتش به فرانسه نقلمکان کرد و در آنجا چندین سال به عنوان تاجر در یک بانک بینالمللی در پاریس مشغول به کار بود. طی این مدت با همسرش آشنا شد و بیشتر دوران بزرگسالی را همراه همسر و پنج دخترش در کشور فرانسه گذرانده است. او و همسرش در نهایت دنیای تجارت را ترک کردند و با هم یک مدرسۀ زبان تأسیس کردند. پاریس پس از 50 سالگی شروع به نوشتن کرد و پشت درهای بسته اولین رمان او بود که پس از انتشار بسیار پرفروش شد.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده













