

آسیاب رودخانه ی فلاس
انتشارات مرکز منتشر کرد: آقاي تاليور گفت: «چيزي که ميخواهم اين است که تام خوب تحصيل کند؛ تحصيلي که براش نان و آب داشته باشد. قصد دارم روز عيد يوحنا تو يک مدرسهي درست و حسابي بگذارمش. دو سال تو مدرسهي روزانه کافي بود اگر ميخواستم ازش يک آسيابان يا کشاورز بسازم، چون يه عالمه بيشتر از من تحصيل کرده: همهي خرجي که پدر من براي آموزش من کرد ي ترکهي غان بود و الفبا. اما من ميخواهم تام بفهمي نفهمي دانشمند شود، تا بتواند از پس کلکهاي اين آدمهايي که قشنگ حرف مي زنند و پر طمطراق مينويسند بر بياد. تو اين دادخواهيها، داوريها و اين چيزها به کمکم ميآد. نميخواهم اين بچه راست راستکي وکيل شود- براش متاسف ميشوم اگر يک بيسرو پا بشود- بلکه يک جور مهندس، يا نقشه بردار، يا دلال حراج و ارزياب، مثل رايلي، يا وارد يکي از آن کسب و کارهايي بشود که آدم توش زود ترقي ميکند و همهاش منفعت است و هيچ سرمايهاي نمي خواهد، به جز يک زنجير ساعت بزرگ و يک چارپايهي بلند. اينها تقريبا همهاش يکي است، و به گمانم حتي فرق زيادي هم با وکالت ندارد؛ چون رايلي همانطور به صورت ويکم زل ميزند که يک گربه به صورت يک گربهي ديگر. اصلا ازش نميترسد.» فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













