نظر خود را برای ما ثبت کنید
نزدیك غروب سه كلاغ گرسنه بالای سر پات پرواز میكردند، چون بوی پات را از دور شنیده بودند. یكی از آنها با احتیاط آمد نزدیك او نشست، به دقت نگاه كرد، همین كه مطمئن شد پات هنوز نمرده است، دوباره پرید. این سه كلاغ برای درآوردن دو چشم میشی پات آمده بودند.
داستان کوتاه سگ ولگرد اولین داستان صادق هدایت بود که به چندین زبان ترجمه شد. صادق هدایت چندین داستان کوتاه سگ ولگرد را با استفاده از تکنیک واقعگرایی نوشت. هدایت در این داستانهای کوتاه از فقر و بدبختی مردم آن دوره و چهرۀ کریه و زشت فقر میگوید و حقیقت چنین جامعۀ یخزدهای را به تصویر میکشد.
سگ ولگرد
داستان سگ ولگرد از یک میدان شروع میشود. صادق هدایت در این داستان جامعهای خاص را به تصویر کشیده است. تمام آدمهای این جامعه ظاهری انسانی دارند اما انسان نیستند و رفتار انسانی ندارند. شخصیت اصلی داستان سگ ولگرد، سگی به نام پات است که بسیار بیشتر از آدمهای داستان خوی و افکار انسانی دارد. پات سگی مظلوم و مهربان است که تنها به دنبال دستی مهربان میگردد که بر سرش کشیده شود اما تمامی انسانهای این جامعه با این سگ با خشونت رفتار میکنند و از آزار و شکنجهاش لذت میبرند. انسانهای داستان سگ ولگرد، از لحاظ رفتاری از هر حیوانی بدتر هستند و انتقامِ بدبختی زندگی اجتماعیشان را از این سگ بیچاره میگیرند.
دنژوان کرج
صادق هدایت در دنژوان کرج آدمهایی ساده را به تصویر کشیده است که هیچ تحرک و ارادهای از خود ندارند و به هر چه اتفاق بیافتد تن میدهند. در مقابل انسانهایی فریبکاری نیز در داستان هستند که به هر چه بخواهند میرسند.
بنبست
داستان آدمی است که دائماً بهخاطر گذشته خود را سرزنش میکند و گناهکار میداند. همین احساس، آدمِ داستانِ بنبست را به نوعی پوچی و ناامیدی رسانده و برای تبرئۀ خود گناهاش را به گردن تقدیر میاندازد و نزدیک است که وجدان درد و احساس گناه خفهاش کند.
کاتیا
داستان کاتیا چندین شخصیت دارد. خود کاتیا زنی است که به دنبال وفاداری و عشقی شورانگیز میگردد و آن را در میان آدمیان آزاد نمییابد برای همین تصمیم میگیرد به سراغ آدمهای اسیر برود و پا به اسارتگاه میگذارد تا شاید عشق و وفاداری را در آنجا بیابد. روی هم رفته صادق هدایت در این داستان به بررسی سه نوع و سه طبقه از آدمیان پرداخته و شخصیت آنها را بررسی کرده است.
تخت ابونصر
تخت ابونصر داستان یک عشق کهنه و قدیمی است. گروهی از باستانشناس در محوطۀ تخت ابونصر یک مومیایی پیدا میکنند. داستان مومیایی از این قرار است که زن و خواهر سیموبه به او و معشوقهاش خورشید خانم شرابی میخوراند، سیموبه به خوابی کذب فرو میرود و در نهایت آنها را زنده به گور میکنند. خواهر سیموبه نیز به درخواست خودش همراه با او زنده به گور میشود. این گروه باستانشناسی رمز طلسمی را نیز کشف میکنند و با آن طلسم سیموبه را از خواب چند هزار ساله بیدار میکنند، سیموبه از خواب بیدار و متوجه میشود که هزاران سال است به خواب رفته است و با این حال باز هم به دنبال خورشید خانم میگردد. صادق هدایت این داستان را به دلیل علاقهاش به فرهنگ و آیینهای باستانی ایرانی نوشت.
تجلی
داستان تجلی دو قربانی دارد. یکی از این قربانیان به اجبار و زور تن به روال معمول زندگی داده اما پیش از مرگ تصمیم میگیرد خود را از این روال معمولی خلاص کند. در مقابل قربانی دیگر این داستان است که پس از شکست در آرزویش هیچ حرکت و جنبشی از خود نشان نمیدهد و در واقع به یاد خاطرات گذشتهاش روزگار میگذراند و هیچ حرکتی در راه رسیدن به آرزوهایش از خود نشان نمیدهد.
تاریکخانه
تاریکخانه داستان یک شخص عزلتگزین است که راوی داستان با او آشنا میشود. این داستان کوتاه در واقع داستان آدمهایی است که پس از تلاش بسیار برای تغییر جامعه، دیگر امیدی به جامعهشان ندارند و انزوا و گوشهگیری را انتخاب کردهاند. آنها هیچ پیوندی با جامعۀ بیرون ندارند و احساس پوچی و رکود میکنند. محمد بهارلو معتقد بود که داستان تاریکخانه در واقع خودزندگینامۀ هدایت است و روحیات و احوال ذهنی او در این داستان منعکس شده است.
بریدهای از داستان سگ ولگرد: «ولی چیزی که بیشتر از همه پات را شکنجه میداد، احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچهای بود که همهاش توسری خورده و فحش شنیده، اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده؛ مخصوصاً با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشمهای او این نوازش را گدایی میکردند و حاضر بود جان خودش را بدهد، در صورتیکه یکنفر به او اظهار محبت بکند و با دست روی سرش بکشد.»
بریدهای از داستان دونژوان کرج: «همین که اتاقهایمان معین شد و گرد و غبار اتومبیل را از خودمان گرفتیم، من رفتم در ایوان قدم میزدم و منتظر حسن و خانمش بودم. یکمرتبه ملتفت شدم، دیدم از ته ایوان، یک نفر به من اشاره میکند. نزدیک که آمد او را شناختم. این همان جوانی بود که هر شب در کافۀ «پروانه» پلاس بود و در آنجا به او معرفی شده بودم. و رندان به طعنه اسمش را «دنژوان» گذاشته بودند.»
بریدهای از داستان بنبست: «شریف گرچه سعی کرد که حرکت طبیعی بکند؛ ولی با ترس و اضطراب روی پیشانی محسن را بوسید. همانجوری که وقتی بچه بود، روز عید نوروز پدربزرگش او را میبوسید؛ یعنی لبهای خود را به پیشانی او میمالید و برمیداشت. پیشانی محسن سرد بود. بعد بلند شدند، محسن این حرکت بیتناسب و اظهار علاقۀ او را بدون تعجب تلقی کرد؛ مثل اینکه باید اینطور اتفاق بیفتد!»
بریدهای از داستان کاتیا: «صبح برگشتم ولی با چه حالی! همینقدر میدانم که زندگی در زندان برایم تحملناپذیر شده بود. نه میتوانستم بخوابم و نه بنویسم و نه کار بکنم. از دو کنفرانس هفتگی خودم به عذر ناخوشی کنارهگیری کردم. بعد از این پیشامد، همهچیز بهنظرم یک معنی مبهم و مجهول به خودش گرفته بود؛ مثل اینکه همۀ این وقایع را در خواب دیده بودم. دو سه هفته گذشت، یک کاغذ از کاتیا برایم آمد.»
اگر به داستانهای صادق هدایت یا داستانهای کوتاه علاقهمند هستید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.
صادق هدایت در بهمن ماه سال 1281 به دنیا آمد. در آن زمان ایران در آشوب و بلوای مشروطه غرق شده بود. هدایت خانوادهای ثروتمند داشت و فرزند آخر خانواده بود. تحصیلات ابتداییاش را در مدرسۀ علمیه و دورۀ متوسطه را در دارالفنون و دبیرستان سنلویی گذراند و طی همین دوران به زبان فرانسه مسلط شد.
در همین دوران به مطالعۀ کتابهایی دربارۀ احوال، افکار و رفتار انسان پرداخت و گیاهخوار شد. کتاب «فواید گیاهخواری» را نیز در همین دوران منتشر کرد.
سال 1305 به همراه اولین گروه محصلان اعزامی به اروپا رفت و یک سال در بلژیک ماند اما از آنجا خوشش نیامد و پس از گیر و دار بسیار توانست به فرانسه برود. چهار سال در فرانسه در رشتۀ معماری تحصیل کرد ولی بیشتر به تحقیقهای ذوقی و ادبیاتی میپرداخت. در همین دوران یک بار سعی کرد خود را در رودخانۀ مارن فرانسه غرق کند اما نجات یافت.
هدایت در سال 1310 وقتی سی سال داشت به ایران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد اما خیلی زود از این کار بیرون آمد. او چند وقت در ادارۀ تجارت و چندی در یک شرکت ساختمانی کار کرد و دوباره به بانک برگشت و پس از آن در ادارۀ موسیقی و هنرهای زیبا مشغول به کار و تحقیق شد.
سال 1315 عازم هند شد و در آنجا با زبان پهلوی آشنا شد و تعدادی آثار از زبان پهلوی به فارسی ترجمه کرد. پس از مدتی به دلیل مشکل مالی به ایران بازگشت و در این مدت آثار طنز و نقد و بررسی، تحقیق و ترجمه انجام میداد.
بعد از 20 شهریور و در سال 1321 مجالی برای حرف زدن باز میشود و هدایت خود را از انزوا بیرون میکشد و آثار کوبنده و اعتراضیاش مثل «حاجی آقا»، «آب زندگی»، «ولنگاری» و «میهنپرست» را در همین دوران منتشر میکند. با برگشتن فضای خفقان، هدایت به انزوای خود باز میگردد و در سال 1327 آخرین اثرش «پیام کافکا» را مینویسد و به کار هنریاش پایان میدهد.
سرانجام هدایت در سال 1329 به پاریس رفت و در 30 فروردین 1330 و در 48 سالگی با باز کردن شیر گاز در آپارتمانش خودکشی کرد.
نظر محمد بهارلو، نویسنده و منتقد دربارۀ داستان سگ ولگرد: «هدایت در سگ ولگرد نیز مانند رسالۀ انسان و حیوان و نخستین داستان کوتاهاش «زبان حال یک الاغ در وقت مرگ» به همان حقیقت «برابر دانستن ارزش وجودی انسان و حیوان و محکوم کردن ظلم و شقاوتی که آدمها نسبت به حیوانها روا میدارند، نظر داشته است.»
نظر محمد علی همایون کاتوزیان، منتقد ادبی و استاد دانشگاه آکسفورد دربارۀ داستان سگ ولگرد: «هدایت سالها پیش از نوشتن سگ ولگرد، زمانی که حدوداً بیست و دو ساله بود، در رسالۀ انسان و حیوان نیز ضمن دفاع از حقوق جانوران به استبداد و رفتار بدون ضابطۀ انسانها با جانوران پرداخته بود. کاتوزیان داستان سگ ولگرد را تنها روایتی از رفتار بیرحمانه با جانوران ندانسته و دو لایۀ دیگرِ به یاد آوردن روزگار آسایش و نوستالژی دوران خوش کودکی را نیز مورد بررسی قرار داده است.»
واکنش محمد بهارلو به داستان تخت ابونصر: «تخت ابونصر تجربۀ ممتازی در داستاننویسی هدایت است و در آن وحدتی میان واقعیت و رؤیا، بیداری و خواب، و جریان زندگی و ظهر مرگ برقرار است. به باور بهارلو در این داستان نشانۀ تعابیر فرویدی را میتوان یافت.»
انتشارات مختلف بارها کتاب سگ ولگرد را به چاپ رساندهاند. داستان کوتاه سگ ولگرد به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی و کُردی ترجمه و منتشر شده است.
کتاب سگ ولگردِ صادق هدایت را نشر مجید منتشر کرده است. این انتشارات مجموعۀ آثار صادق هدایت را بدون هیچ تغییر، حذف یا اضافهای به چاپ رسانده و تنها برای روانتر شدن متون برخی علائم سجاوندی یا سرهمنویسی کلمات را تصحیح کرده است.
- سه قطره خون اثر صادق هدایت، که شامل یازده داستان کوتاه از این نویسنده میشود. از داستانهای کوتاه این کتاب میتوان به «گرداب»، «داشآکل»، «آینۀ شکسته»، «لاله» و «صورتکها» اشاره کرد.
- زنده به گور اثر دیگری از صادق هدایت که هشت داستان کوتاه دارد. از دیگر داستانهای کوتاه این کتاب در کنار داستان زنده به گور میتوان به «حاجی مراد»، «اسیر فرانسوی»، «آتشپرست» و «آب زندگی» اشاره کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
چندتا داستان کوچیک خفن داره که هرکدوم فضا و شخصیت سازی جدیدی داره بخونیدش خیلی عالیه 😍😍😍