

راز مادرم
انتشارات مهرگان خرد منتشر کرد: داستاني براساس يک ماجراي واقعي اين يک تکه کيک معمولي است اما او ماههاست که چنين چيزي نديده است. ميگويد: «بابا اين خيلي بزرگه. دوستش دارم اما دوستم ساري هيچوقت همچين چيز خوشمزهاي نداشته، براي همين ميخوام فردا کيک رو باهاش تقسيم کنم.» اولين چيزي که به ذهنم ميرسد اين است؛ «نميدوني برام چقدر سخت بود که اينو برايت پيدا کنم؟ نميدوني همهي ما گرسنهايم و اينکه تاجايي که ميتوني بايد براي خودت و خونوادهت غذا ذخيره کني؟» با اين حال از اعماق وجودم به او افتخار ميکنم. دلم ميخواهد به جنگ فکر نکنم و به او بگويم: «والتر، خيلي مهربوني و بهت افتخار ميکنم.» اما ما وسط جنگ هستيم و براي زنده بودن بايد خودخواه باشيم. ميگويم: «ساري خيلي خوششانسه که دوستي به مهربوني تو داره.» از لبخند زيبايي که تحوليم ميدهد ميفهمم که کار درستي انجام دادهام. معتقدم شخصيت او با ارزشتر ازيک تکه کيک است. نميخواهم جنگ کاري که با ما ميکند با والتر هم بکند. از متن کتاب فروشگاه اينترنتي 30بوک


شاید بپسندید














از این مترجم













