نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کوله پشتی منتشر کرد: آنا فراستر، دختری که در سی و هشت سالگی مبتلا به آلزایمر شده است، به وسیلهی خانوادهاش به موسسهای منتقل میشود که از بیماران آلزایمری نگهداری میکنند. در این موسسه پسری تقریبا همسن آنا، به نام لوک، نیز اقامت دارد. آنچه آنا انتظارش را ندارد، عشقی است که بین او و لوک جان میگیرد. بخشی از کتاب: نگاهش میکنم و میگویم: «وقتی دیگر تو را به یاد نیاوردم، دوست دارم از این دنیا بروم. دوست دارم کلیدی را بزنم و همهچیز خاموش شودو نمیدانم چرا دلت میخواهد این زندگی کوفتی را ادامه دهی! طوری نگاهم میکند که برق عشقش در پوست، مو و استخوانم رخئه میکند و بعد روح و جانم را به تسخیر رخئه میکند و بعد روح و جانم را به تسخیر درمیآورد. لوک سرش را به گوشم نزدیم میکند: «من تو را به یاد خواهم داشت؛ همیشه و در هر وضعیتی به من قول بده که تا آخر زندگی با هم باشیم. هیچ کلیدی را نزنیم هیچ برگی از زندگیمان را سیاه نکنیم. دیگر به نبودن فکر نکن. قول بده. فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
با اینکه خیلی اهل خوندن رمان نیستم، چون هدیه گرفتم کتاب رو خوندم. به نظرم داستان معمولیای بود، کمی هم غمگین چون بخشی از داستان، عشقی بین دو مریض آلزایمری (دمانس) هست. در کل ترجمه عالی و روان و با کمترین مشکل نگارشی و ویرایشی بود.