لوتر خدایی باید باشد ، زیرا انسان به هستی ای نیاز دارد که بتواند بدان اعتماد کند.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ثالث منتشر کرد:
كتاب حاضر، معروفترین كتاب هانا آرنت در حوزة جامعهشناسی سیاسی است. وی در این كتاب در صدد تبیین ساختار دو حكومت نازیسم و استالینیسم و شیوههای برخورد آنها با تودههاست. آنوقت برای این كه متنی مستند و متقن به مخاطب ارائه دهد، تمامی اسناد به جای مانده از آن دوران را بررسی كرده و تحلیل عمیق از چگونگی عملكرد حكومتهای توتالیتر به دست داده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتابِ توتالیتاریسم از سایت گودریدز امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ توتالیتاریسم از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب توتالیتاریسم اثر هانا آرنت فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی آلمانی و کتابی دربارۀ نازیسم، استالینیسم و توتالیتاریسم است. توتالیتاریسم یا همان تمامیتخواهی یکی از واژههای رایج در فرهنگ سیاسی است و برای اشاره به وضعیت حاکم در شیوۀ حکومتی یک کشور مورد استفاده قرار میگیرد. اکثریت قریب به اتفاق انسانها تا حدودی تحت تأثیر جنبشهای تودهای تمامیتخواه عصر ما قرار گرفتهاند. هانا آرنت با بررسی دو نمونه از نظامهای تمامیتخواه به چگونگی استقرار این حکومتها و مشروعیت یافتن آنها پرداخته است. او نوشتنِ کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم را در پاییز 1949 یعنی چهار سال پس از شکست آلمان و چهار سال پیش از مرگ استالین به پایان رسانده بود اما این کتاب اولین بار در سال 1951 منتشر شد. کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم یا ریشههای توتالیتاریسم اولین اثر مهم هانا آرنت بود که در آن نازیسم و استالینیسم را به عنوان جنبشهای سیاسی توتالیتر اصلی نیمۀ اول قرن بیستم توصیف و تحلیل میکند.
• مجلهٔ لوموند کتابِ توتالیتاریسم را در میان 100 کتابِ برتر قرن بیستم قرار داد و این کتاب در رتبهٔ 15 فهرستِ 100 کتابِ برتر غیرداستانیِ قرن نشریهٔ نشنال ریویو قرار گرفت.
• این کتاب تأثیر بسیاری بر نورمن پودهورتز سردبیر، نویسنده و مفسر سیاسی آمریکایی گذاشت و لذت خواندن آن را برابر با لذت خواندن یک شعر یا رمان بزرگ دانست.
• شوم شولمز، سختگیرترین انتقادگر که از کتابِ آیشمن در اورشلیمِ آرنت بهشدت انتقاد کرده بود، کتابِ توتالیتاریسم را ستود.
آرنت در کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم، تاریخ قرن نوزدهم و بیستم را واکاوی میکند و چگونگی ایجاد یهودیستیزی در اروپا، امپریالیسم تا پیش از جنگ جهانی اول و ظهور نژادپرستی را به عنوان سلاحی در دستان امپریالیسم بررسی میکند. آرنت در بخش توتالیتاریسم با مبنا قراردادن دو رژیم توتالیتر اروپایی یعنی آلمان نازی و شوروی کمونیستی، به ماهیت، ساختار و کارکرد رژیمهای توتالیتر میپردازد. آرنت میگوید با وجود تفاوتهای ظاهری، این رژیمها ذاتاً مثل هم هستند و مخالفین خود را بیدرنگ و بدون ذرهای تردید از میان برمیدارند و در تمامی جنبههای زندگی شهروندان مداخله میکنند. کتاب توتالیتاریسم و سایر آثار هانا آرنت از جمله کتابهای سیاسی هستند که تصویری درست و شفاف از فضای سیاسی دولتهای توتالیتر قرن بیستم ترسیم میکنند و خواندنشان دانش سیاسی همراه با نوعی روشنبینی به خواننده میدهد. بنابراین اگر به موضوعات سیاسی و مطالعۀ نظامهای سیاسی علاقهمند هستید اصلاً خواندن کتاب توتالیتاریسم را از دست ندهید.
«توتالیتاریسم، همان بیخویشتنی هواداران این جنبش است. کاملاً قابل درک است که چرا یک فرد نازی یا بلشویک، از ارتکاب جنایت علیه مردمی که به جنبش تعلق ندارند یا با آن دشمناند، خم به ابرو نمیآورد. اما شگفت این جاست که زمانی که غول توتالیتاریسم، آغاز به بلعیدن فرزندانش میکند و ممکن است که خود آن فرد هم قربانی این جریان شود، او باز هم دچار تردید نمیشود، حتی اگر دستگیر و محکوم یا از حزب تصفیه شده و به یک اردوگاه کار و یا کار اجباری فرستاده شود. برعکس، آنچه سراسر جهان متمدن را شگفتزده میسازد، این است که او، ممکن است به دستگیری و مرگ خویش نیز کمک کند، به شرط آنکه، پایگاه او به عنوان عضو جنبش دست نخورده بماند.»
«مهمترین خصلتی که میتوان به جنبشهای توتالیتر نسبت داد، آن است که این جنبشها به سرعت فراموش میشوند و به آسانی میتوان چیز دیگری به جای آنها برقرار کرد. این قضیه در مورد کیفیت شهرت رهبران این جنبشها، مصداق بیشتری دارد. آنچه را که استالین طی چندین سال سختکوشی از طریق کشمکشهای شدید توطئهآمیز و سوءاستفاده وسیع از نام سلف خویش لنین - یعنی با مشروعیت بخشیدن خویش به عنوان وارث سیاسی لنین - به انجام رسانده بود، جانشینان او کوشیدند بدون سود جستن از نام سلفشان انجام دهند. با آنکه استالین سی سال وقت داشت و میتوانست دستگاهی تبلیغاتی برای جاودانه ساختن نامش بسازد که در روزگار لنین ناشناخته بود.»
«برعکس، رهبر توتالیتر نمیتواند انتقاد از زیردستانش را تحمل کند، زیرا آنها پیوسته به نام او عمل میکنند. اگر او بخواهد خطاهایش را تصحیح کند، باید آنهایی را که به خطاهای او عمل کردهاند از میان بردارد. اگر او بخواهد مسئولیت اشتباهاتش را به دوش دیگران اندازد، باید آنها را بکشد، زیرا در این چارچوب سازمانی، هر اشتباهی میتواند یک نیرنگ باشد؛ یعنی کسی که اشتباه میکند، درواقع شیادی است که خودش را به عنوان متجسمکننده رهبر جامیزند.»
«جنبشهای توتالیتر نیز مانند جوامع سرّی، جهان را به دو بخش «برادران قسم خورده» و توده نامشخص و درهم برهمی از «دشمنان قسم خورده»، تقسیم میکنند. این تمایز که برپایه دشمنی مطلق با جهان پیرامون جنبش استوار است، با گرایش عادی احزاب به تقسیم مردم به دو دسته حزبی و غیرحزبی، بسیار تفاوت دارد. احزاب و جوامع باز، عموما تنها کسانی را که با آنها آشکارا مخالفت میکنند دشمن میدانند، حال آنکه اصل بنیادی جوامع سرّی، این است که «هر فردی که درون جامعه سرّی نیست، مطرود است.»
«این مسئولیت تام رهبر در مورد هر عملی که در جنبش انجام میگیرد و این یکی شدن کامل او با هر یک از کارگزارانش، عملاً چنین نتیجه میدهد که هیچیک از اعضای جنبش، در موقعیتی نیست که مسئول اعمالش باشد و بتواند دلایلی برای اعمالش بیاورد. از آنجایی که رهبر، حق توجیه اعمال جنبش را به انحصار خود در آورده است، برای جهان خارجی چنین مینماید که او تنها کسی است که میداند چه میکند؛ یعنی تنها نماینده جنبش و تنهاکسی که هنوز میتوان به زبانی غیرتوتالیتر با او گفتوگو کرد و در صورت قرار گرفتن در تنگنا، نمیتواند بگوید که چرا از من میپرسی، از رهبر بپرس.»
در کتاب توتالیتاریسم آرنت استدلال میکند که توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی یک «شکل بدیع حکومت» است که اساساً با نظامهای استبدادی و دیکتاتوری متفاوت است چون در توتالیتاریسم هدف فقط تسلط بر دشمنان سیاسی نیست و این نظام تودۀ مردم را مورد سلطه قرار میدهد. آرنت میگوید که «توتالیتاریسم ابزاری برای تسلط و ایجاد وحشت در درون انسانها است». یکی از مفاهیم کلیدی این کتاب «شر رادیکال» است که آرنت آن را از امانوئل کانت وام گرفته است. آرنت به هلوکاست به عنوان فرمی از شر رادیکال میپردازد و میگوید توتالیتر فقط در صورتی زنده میماند که بتواند تودۀ مردم را از طریق تبلیغ یا بهحرکت درآوردن بخش بیهویت جامعه به زیر سلطه درآورد. شر رادیکال شری است که تحت هیچ وضعیتی پذیرفتنی نیست و نمیتوان آن را با معیارهای انسانی فهمید. در نظام توتالیتر انبوهی از انسانهای عادی در اجرای این شر رادیکال با حکومت همدست میشوند.
در عصر رهبری مردان قدرتمند، جنبشهای پوپولیستی تودهای و اطلاعات نادرست رسانهای، توتالیتاریسم بار دیگر مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است. مطالعات هانا آرنت از نظامهای توتالیتر قرن بیستم که اندکی پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد، هشداری قوی از دل تاریخ و یکی از مهمترین آثار تاریخ سیاسی قرن بیستم است. آرنت، از دیدگاه یک پناهندۀ یهودی که از آلمان هیتلری گریخته است، وحشیگری نازیسم و استالینیسم را آشکار میکند و به دنبال ارتقای درک ما از نیروهای یهودستیزی و امپریالیسمی است که آنها را ساختهاند. کتاب توتالیتاریسم اولین بار در سال 1951 به زبان انگلیسی منتشر شد. ترجمۀ آلمانی این کتاب در سال 1955 منتشر شد. نسخۀ وسیعتری از آن نیز در سال 1958 منتشر شد که شامل دو فصل اضافی بود و نویسنده این دو فصل را جایگزین «نظرات پایانی» اصلیاش کرد. فصل سیزده م با عنوان «ایدئولوژی و ترور: شکل بدیع حکومت» بود که در سال 1953 به طور جداگانه منتشر شد. فصل چهاردهم کتاب به انقلاب مجارستان در سال 1956 میپردازد که در نسخههای اصلی این فصل حذف شد.
• یادداشت مترجم
• پیش گفتار
• فصل اول: جامعه بیطبقه
• تودهها
• اتحاد موقتی اوباش با نخبگان
• فصل دوم: جنبش توتالیتر
• تبلیغات توتالیتر
• سازمان توتالیتر
• فصل سوم: توتالیتاریسم در رأس قدرت
• دولت توتالیتر
• پلیس مخفی
• فصل چهارم: ارعاب و ایدئولوژی: یک صورت حکومتی نوپدید
• کتابشناسی
• نمایۀ اسامی
• نمایۀ موضوعی
ایدئولوژی واحد
رژیم توتالیتر تضاد آراء را نمیپذیرد و تلاش میکند جامعه را تحت یک ایدئولوژی واحد شکل دهد و حفظ نماید و از بهکارگیری هیچ ابزاری برای رسیدن به این مقصود ابا ندارد.
احزاب
احزاب عضو حیاتی بدنۀ سیاسی دولت-ملت است. آنها حافظ منافع طبقات مختلف جامعه و سازمانهای شهروندی هستند و دقیقاً به همین دلیل نظام توتالیتر به درستی احزاب را نشانه میگیرد و حذف میکند تا بقای خود را تضمین کند. در رژیم توتالیتر تنها یک حزب اجازۀ بودن دارد و آن هم حزب رژیم توتالیتر است. رژیم توتالیتر از بدو پیدایش آنقدر به حذف احزاب مختلف و خاموشکردن صدا و تعطیلی مطبوعاتشان ادامه میدهد که در آخر تنها یک صدا باقی بماند.
سرکوب
رژیم توتالیتر تنها طالب قدرت نیست بلکه میخواهد فضای سیاسی را کاملاً منهدم کند. حکومت توتالیتر طرفدارانی کاملاً مطیع و فرمانبردار میخواهد و هرکسی را که چنین نباشد بهطریقی ساکت میکند یا از میان برمیدارد. گروههای تبهکار و خلافکاران هم بخشی از بدنۀ رژیم توتالیتر میشوند و در سرکوب مردم و احزاب به نظام یاری میرسانند.
جنبش اوباش
وجود جنبش اوباش برای توتالیتاریسم حیاتی است. جنبشهای توتالیتر را اوباش و خلافکاران رهبری میکنند. این جنبشها در ابتدا حتی برای نخبگان هم جذابیت دارند. جنبش اوباش از طریق جریانسازی، کنترل رسانهها و مطبوعات، ایجاد گروههای فشار و ابزارهایی چنین، کنترل افکار، احساسات و هیجانات عمومی را در دست میگیرد و جامعه را برای پیادهشدن دکترینهایی که توسط نخبگان اندیشیده شده است، آماده میکنند.
ارعاب
ارعاب یا وحشتْ جوهر اصلی یک حکومت توتالیتر است. رژیم از طریق پراکندهکردن وحشت بر جامعه تسلط مییابد و قدرت را به شکلی ظاهراً غیرمنطقی و تصادفی اعمال میکند. هدف ترور از بین بردن آزادی و اختیاری است که از بدو تولد به انسان عطا شده است، به طوری که هیچکس توانایی مقابله با حکومت را نداشته باشد. آرنت استدلال میکند که حکومت از طریق به جان هم انداختن انسانها، ترور یا همان وحشت را در تمامی مناسبات بین آنها حاکم میکند و عشق به آزادی و اتحاد را از قلب انسانها محو میکند.
هانا آرنت در فصل اول توتالیتاریسم به بررسی سوالی پرداخته است که پس از حادثۀ وحشتناک هولوکاست، به نظر میرسید حتی متبحرترین روشنفکران را هم گیج میکرد، چرا یهودیان؟ چرا یهودیان میان همۀ گروهها، مذاهب، ویژگیهای انسانها، از همۀ اقشار گوناگون جامعۀ مدرن، موقعیتی استثنایی در ایدئولوژی رژیم نازی داشتند؟ برخی کل این مصیبت را به شانس نسبت دادند، آنها میگفتند که یهودیان صرفاً در مکان اشتباه در زمان نامناسب قرار گرفتند و بنابراین به دلیل شرایط تصادفی قربانی نازیها (و دیگران) شدند. از سوی دیگر، این بحث درمیگیرد که یهودستیزی تبدیل به شرایطی همیشگی در جهان شده است و مکان و زمان را در برنمیگیرد و اینکه آزار و اذیت یهودیان از زمان روم تا اردوگاه کار اجباری نازیها بخشی از یک فرآیند منحصربهفرد است. در نهایت، کسانی هستند که سعی میکنند یهودیستیزی را به ناسیونالیسم و وطنپرستی یا تعصب مرتبط کنند. آرنت هر سه تفسیر را در این فصل رد میکند و کاستیهای آنها را نقطۀ شروع مطالعهاش قرار میدهد.
در فصل دوم آرنت از دوران امپریالیسم سخن میگوید که تقریباً از 1884 تا 1914 را در برمیگیرد، این دوران برای آرنت نه تنها به دلیل شباهتهای فراوانش به تمامیتخواهیهای بعدی، بلکه به این دلیل که پایان بسیاری از ویژگیهای قرن نوزدهم را رقم زد اهمیت دارد. از بسیاری جهات، این دوران را میتوان از گذشته، زمینهساز توتالیتاریسم در نظر گرفت. آنچه که امپریالیسم را از دورههای پیشین متمایز میکند همان چیزی است که آرنت آن را «رهایی سیاسی بورژوازی» مینامد. او در بخشهای قبلی توضیح میدهد که هیچ طبقهای نتوانست پس از انقلاب فرانسه به عنوان طبقۀ حاکم برجامعه، جای طبقۀ اشراف را بگیرد؛ با اینحال، بورژوازی بدون حکومت طبقاتی دولت به برتری اقتصادی دست یافت. همۀ اینها اما در امپریالیسم تغییر میکند. سه مؤلفۀ جداییناپذیر امپریالیسم در جنبشهای توتالیتر یعنی نژادپرستی، بوروکراسی و جنبشهای پان در این دوران حیات دیگری پیدا میکند. آرنت بخشی از این فصل را با توضیح جنبشهای پان شروع میکند. برخلاف جنبشهای دیگر، جنبشهای پان زادۀ امپریالیسم قارهای بودند و پیشدرآمدهای معنوی نازیسم و بلشویسم (استالینیسم) را تشکیل دادند: پان ژرمنیسم و پان اسلاویسم.
آرنت در فصل سوم تمام قطعات تاریخی را در جای خود قرار داده است و سرانجام تحلیل خود را از توتالیتاریسم آغاز میکند. او با جنبۀ شناختهشدهتر توتالیتاریسم یعنی رهبران توتالیتر شروع میکند که با شهرت و ناپایداری عجیبشان شناخته میشوند. آرنت این را به بیثباتی تودهها که جنبشهای توتالیتر را مهار میکنند نسبت میدهد و آن را «جنبش - شیدایی» مینامد. او معتقد است یک جنبش توتالتیر تنها با حرکت مداوم آن پیش میرود و اعضای متعصب کاملاً با این جنبش همذاتپنداری میکنند. به محض اینکه حرکت متوقف شود برای کسانی که زمانی آن را دنبال میکردند کاملاً بیربط میشود.
در فصل آخر کتاب آرنت توضیح میدهد که وقتی توتالیتاریسم قدرت را در دست گرفت، باید با واقعیت مقابله کند؛ این یک مشکل دائمی برای رژیمهای توتالیتر است. آنها مجبورند برای مقاوت در برابر ثبات و عادیسازی در رژیمهای خود تلاش کنند زیرا این کار جنبش را متوقف میکند و داستان یک قدرت همیشه در حال توسعه را که آنها از این طریق ایجاد کرده بودند، از بین میبرد. آرنت معتقد است توتالیتاریسم باید به عنوان یک تهدید بالقوه برای کل جهان جدی گرفته شود. آرنت به این باور رسیده است که توتالیتاریسم در صورت موفقیت به معنای نابودی بشریت است اما او همچنان احساس میکند که آغاز نسل جدید میتواند امیدی برای غلبه بر مشکل توتالیتاریسم ایجاد کند. از آنجا که همیشه افراد جدیدی متولد میشوند، همیشه ممکن است ایدههای جدید و فرصتهای جدیدی برای آزادی نیز وارد جهان شود.
کتاب «ریشههای توتالیتاریسم» (خاستگاههای توتالیتاریسم) به سه بخش «یهود ستیزی»، «امپریالیسم» و «توتالیتاریسم» تقسیم شده است. بخش آخر بهطور مستقل نیز منتشر شد و با همین عنوان در ایران توسط محسن ثلاثی ترجمه و از سوی نشر ثالث به چاپ رسیده است.
• کتاب بخت بیدادگر اثر هدا مارگولیوس کووالی نویسنده و مترجم اهل چک و بازماندۀ هولوکاست که در این کتاب دربارۀ تجربیاتش و سختیها و مشقتهای زندگی زیر سایۀ آلمان نازی و کمونیسم سخن گفته است. کتاب درست از زمانی شروع میشود که آلمان نازی در اوج قدرت است و کشورهای مختلف اروپا از جمله پراگ را تحت اختیار خود درآورده است.
• کتاب رولت سرخ اثر دزموند چام نویسندهٔ تبعیدی چین است. او در این کتاب دست به افشاگری علیه سیاستهای نادرست، رانتخواری و وقایع پشت صحنهٔ حزب کمونیست چین میزند. او این کتاب را بهرغم تهدیدها نسبت به جان خود و پسرش منتشر کرد.
• کتاب فرمان قتل اثر ایمی نایت محقق کاگب است. او در این کتاب از ولادیمیر پوتین و خشونت سیاسی در روسیه صحبت کرده و از قتل سیاستمداران و روزنامهنگارهای روس به دست ولادیمیر پوتین صحبت میکند. او نشان میدهد که پوتین با قتل و ارعاب بهدنبالِ کنترل سیاسی و پاکسازیهای مدنظر حکومت است.
هانا آرنِت در سال 1906 در شهر هانوفر آلمان به دنیا آمد. او فیلسوف سیاسی، نویسنده و بازماندۀ هولوکاست است. او را یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان سیاسی قرن بیستم میدانند. آرنت در لیندن و در خانوادهای یهودی به دنیا آمد که این منطقه بعداً به منطقۀ هانوفر تبدیل شد. در سه سالگی خانوادهاش به پایتخت پروس شرقی نقلمکان کردند تا بیماری پدرش را درمان کنند. پل آرنت در جوانی به بیماری سیفلیس مبتلا شده بود و پس از تولد هانا فکر میکردند که بیماری پدرش در حال بهبودی است. اما وقتی هانا هفت ساله بود پدرش را از دست داد. او در یک خانوادۀ سیاسی و سکولار بزرگ شد. مادرش از طرفداران سرسخت سوسیال دموکراتها بود. او در دانشگاههای معتبری مثل ماربورگ و فریبورگ به تحصیل در رشتۀ فلسفه پرداخت و شاگرد فیلسوفانی همچون هایدگر، ادموند هوسرل و کارل یاسپرس بود. مدرک دکترای فلسفهاش را از دانشگاه هایدلبرگ دریافت کرد. هانا آرنت در سال 1929 با گانتر استرن ازدواج کرد اما خیلی زود تبعیض ضد یهودی در آلمان نازی شروع شد. در سال 1933 یعنی سالی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، گشتاپو، آرنت را به دلیل انجام تحقیقات غیرقانونی دربارۀ یهودی ستیزی در آلمان نازی دستگیر و برای مدت کوتاهی زندانی کرد. او پس از آزادی از آلمان گریخت و قبل از اقامت در پاریس، مدتی در چکسلواکی و سوئیس زندگی کرد. او در سال 1937 از همسر اولش جدا شد و در سال 1940 با هاینریش بلوچر ازدواج کرد اما زمانی که آلمان در سال 1940 به فرانسه حمله کرد با سلب تابعیت آلمانیاش به عنوان یک بیگانه بازداشت شد. او فرار کرد و به ایالات متحده رفت. او در نیویورک اقامت گزید و تا آخر عمر همانجا ماند و به تدریس در دانشگاههای پرینستون و کالیفرنیا پرداخت. با انتشار کتاب توتالیتاریسم در سال 1951 شهرتش به عنوان یک متفکر و نویسنده تثبیت شد و آثار قابلتوجهی پس از این کتاب منتشر کرد. هانا آرنت کتاب وضع بشر را در سال 1958 و کتاب آیشمن در اورشلیم را در مورد دادگاه آدولف آیشمن نوشت و این کتاب را در سال 1963 منتشر کرد. آرنت در سال 1975 در سن 69 سالگی و بر اثر سکتۀ قلبی درگذشت و آخرین اثرش به نام حیات ذهن ناتمام ماند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
لوتر خدایی باید باشد ، زیرا انسان به هستی ای نیاز دارد که بتواند بدان اعتماد کند.
حال آنکه امروزه، هیتلر پس از شکست و مرگش، چنان از یادها رفته است که حتی در میان گروههای نوفاشیست و نونازیِ پس از جنگ نیز چندان نقش مهمی نمیتواند داشته باشد.
زمانی که استالین درگذشته بود، گنجههای نویسندگان و هنرمندان تهی بودند، حالآنکه امروز ادبیات کاملی وجود دارد که دستنویس آنها، دستبهدست میشود و همهگونه نقاشیهای مدرن که در استودیوهای نقاشی طراحی میشوند و بی آن که به نمایش در آیند شهرت دارند.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
قلم هانا آرنت عالی شیوا و رسا هست کتاب در چهار بخش تقسیم شده مقدمه جنبش حکومت و ارعاب و ایدئولوژی واقعا شاهکار هانا آرنت در زمینه جامعه شناسی سیاسی هست
یکی از کتابهای مهم در مورد توتالیتاریسم. هانا آرنت، مخصوصاً اگر به سیاست علاقهمند هستید این یکی از اون کتابهاییه که حتما باید بخونید.
کتابی پرمعنا و عمیق دربارۀ رژیمهای توتالیتر. با توجه به پیشینه و عمق تحقیقات نویسنده میشه گفت که این کتاب جامعترین کتاب دربارۀ رژیمهای توتالیتر و تودهها هستش.