

انتشارات افراز منتشر کرد: سر هيچ و پوچ مرد 1 و مرد 2 بحثشان ميشود، رک و بي پرده. گفتوگوي دو دوستي که سالهاست همديگر را ميشناسند، باهم دوستاند و خاطرات مشترکي دارند. گفتوگويي محترمانه،البته اگر کنايه اي که فورا جو صميمانهي صحبتشان را خراب ميکند، در کارنبود. موضوع اين است که يکي از آنها ديگري را به خاطر صحبتهاي تلخي سرزنش ميکند،به او بر ميخورد، احترام صميمانهاي را که ظاهرا بين آنهاست به چالش ميکشد... زيرا مرد 1، قبل از آنکه نمايشنامه آغاز شود، گفته است: «چه خوب... » و همين چند کلمه تاثير گردباد را دارد. زيباست يک مرد و يک زن، يک پدر و يک مادر، همديگر را ميرنجانند، آنهم زير نگاه ريشخندآميز بچهاي (بچهي خودشان) که صرف حضورش، حتي از دوردست، مانعشان ميشود آزادانه اثري را تماشا ميکنند تحسين کنند. غيرممکن است ادا کردن کلمات «زيباست» در برابر چيزي که نگاه خصمانه يا صرفا بيتفاوت پسر ظاهرا به عدماش برميگرداند. پسر جوان، همچون «اشعهي مرگبار» داستانهاي مصوري که دوست دارد، با افکاري که از والدينش وام ميگيرد آنها را فلج ميکند و کلماتي را که به کار ميبرند از کار مياندازد. فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













