نظر خود را برای ما ثبت کنید
هوا وحشتناک گرم و طاقت فرسا شده بود و من در این فصل از سال به سوی سرنوشتی نامعلوم پیش میرفتم. اوایل مرداد ماه بود كه به همراهی اقدس خانم که از دوستان نزدیک مادرم بود راهی شدم. توی اتوبوس مسافرتی روی صندلی دونفره کنار او نشسته بودم. برای لحظه ای به صدای نفسهایش که نشان از خواب عمیق او داشت نگریستم. سرش روی شانه ام افتاده بود، با این که کمی شانه هایم کوفته شده ولی به روی خودم نیاوردم. اقدس خانم زنی محکم و جا افتاده بود، چند سالی می شد که به تنهایی در تهران زندگی میکرد. من بعد از گرفتن مدرک دیپلم به پیشنهاد اقدس خانم برای پرستاری از بچه ای پنج ساله راهی شهر بزرگ تهران شدم، البته شهری که تا به امروز فقط اسمش را شنیدم و هنوز آنجا را ندیدم. به آرامی سرش را از شانه هایم کنار کشیدم. پس از لحظاتی کمک راننده با صدای بلند اعلام کرد که میخواهد توقف کند تا هم به خود استراحتی بدهد و هم به مسافرانش.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.