در تصویر روی قالیچه، برنادین زیر درختی که به خاطر وزن سیبهای روی شاخههایش خم شده، ایستاده است و گرگش هم کنارش است. میان آروارهی گرگ گلوی پارهشدهی یکی از خواهران برنادین است که جسدش هم زیر پای آنها افتاده است. آرسینوئه میگوید :از این قالیچه متنفرم. _ چرا؟ _ چون به یادم میاره که چه چیزی نیستم
اولش خیلی باحال نبود ولی اگه تا آخر بخونیدش ماجرا تازه شروع میشه
یکی از بهترین کتاب هایی تا الان خوندم فوق العاده و بی نظیر 😍😍داستان بی نظیر و مسحور کننده و شخصیت پردازی فوق العاده عالی 🤩🤩😍😍👌👌👌فوق العاده پیشنهاد میشه
حقیقتا جزو معدود فانتزی هایی بود که فرد رو مسحور خودش قرار میداد. داستان و ایده ی فوق العاده ای که داشت به همراه تجربه ی انواع فضا سازی ها و تعدد کاراکتر ها با تیپ های شخصیتی متفاوت و زبان ساده و روانش شمارو دچار به این میکنه که عاشق این کتاب شید :))))